تحلیلی بر آشوبهای دیماه 96 و مقایسه آن با فتنه 88
شورش اشرافیت بهنام جمهوریت!
جمعه 19 مرداد 1397 - 9:54:13 PM
|
|
اخبار ویژه - محمد مهدی داماد: 1- رسانههای مخالف در 3-2 ماه اخیر تلاش داشتهاند آشوبهای دیماه 96 را «خیزش و جنبش پابرهنگان و طبقات پایین جامعه» معرفی کنند. این موضوع با توجه به نارضایتی عمومیای که در دهه 90 بر اساس مشکلات اقتصادی و معیشتی بر مردم تحمیل شده است، ظاهری فریبنده دارد و قابل قبول مینماید؛ کما اینکه در کف خیابان جمعی از جوانان ناراضی غیرتشکیلاتی نیز حضور داشتند اما این مطلب ظاهر ماجراست و ایجادکنندگان اصلی اغتشاشات به عمد در پس این جمعیت پنهان شدند تا تلاش کنند از نارضایتی عمومی به سود خود استفاده کنند. 2- از این واقعیت نمیتوان گذشت که هر اندازه دهه 80 دهه شکوفایی اقتصاد ایران و افزایش رفاه عمومی بود، دهه 90 دهه سختیها، فشارها و مشکلات است. در واقع بسیاری از مشکلات کشور از حوادث 88 آغاز شد که سرآمد همه آنها وضع تحریمها و تعطیلی فعالیتهای هستهای بود. از این جهت رهبران شورش 88 نهتنها نظام سیاسی کشور را با مشکلاتی مواجه کردند، بلکه فراتر از آن مردم و ایران را وارد دههای سخت و دشوار کردند که هنوز آثار منفی آن دست از دامان این کشور و اقتصاد آن برنداشته است. از این جهت اشتباه است اگر بخواهیم دست به تحلیل حوادث زمستان 96 بزنیم اما نقش پدیده ویرانساز شورش 88 را درنظر نگیریم. البته فارغ از وجوه و ریشههای مشترک، هر دو، پدیدهای اجتماعی هستند که باید از منظر جامعهشناسی سیاسی مورد تحلیل و مقایسه قرار گیرند، لذا پرسش مهم این است: وجوه اشتراک و افتراق شورشهای 88 و 96 کدامند؟ 3- آشوبهای 96 ظاهراً بیسر بود. عدم رهبری اغتشاشات، اقدامی حسابشده و با اهداف معین بود که جا دارد دقیق و جدی بررسی شود اما در آغاز باید پرسید: چرا رسانههای پیگیر آشوب عمد داشتند آن را مشابه «بهار عربی» نشان دهند؟ 4- آشوبهای 96 پس از نامه ظفرمندانه سردار قاسم سلیمانی به رهبر حکیم انقلاب آغاز شد. این تجربه را ملت ایران و حضرت آیتالله العظمی خامنهای، سال 88 نیز داشتند. پس از پیروزی رهبری و ملت در انتخابات سال 88، فتنهگران این پیروزی را تحمل نکردند و لذا از در مقابله با آن برآمدند و قسم خوردند تا آخر پای مبارزه بایستند. اکنون نیز پس از پیروزی جریان انقلاب در فتنه سوریه و عراق و جهان اسلام، نتوانستند آن را تحمل کنند، از این رو از در مقابله برآمدند. فتنهگران میدانند با این پیروزی، موقعیت رهبر انقلاب در ایران و جهان اسلام بیش از گذشته تقویت خواهد شد. آغاز فتنه در این هنگامه قطعاً مورد رضایت افزون شکستخوردگان بهار عربی یعنی آمریکا، عربستان، انگلیس و اسرائیل خواهد بود، از این رو است که در انجام و هدایت آن سعی وافر دارند. 5- عملیات روانی مبتنی بر بودجه ضدامنیتی سال 97 را نباید نادیده گرفت. برخی ابعاد این بودجه که با همراهی عملیات روانی برخی دولتمردان، رسانهها و شبکه اطلاعاتی ـ خبری پشت سر آن ایجاد شد، عبارت است از: الف - حذف یارانهها، افزایش قیمت حاملهای انرژی و عملیات روانی گسترده در این موضوع که به طور مستقیم خیزش طبقات پایین را هدف گرفته بود. ب - افزایش عوارض خروج از کشور که با عملیات روانی گستردهای همراه بود. ج - کاهش بودجه نهادهای انقلاب مانند روحانیت و سپاه در عین عملیات روانی علیه آنها با این عنوان که هزینه این نهادها بالاست. این سیاست علیه سپاه حتی میتواند روشی برای مقابله با صنایع نظامی و موشکی و در استمرار برجام باشد. تعطیلی صنایع موشکی پس از تعطیلی صنعت هستهای، هدف بعدی نظام سلطه است. 6- در مقایسه با فتنه 88 اغتشاشات اخیر دارای تفاوتهای زیر است: الف - در آنجا رهبری ظاهری وجود داشت [میرحسین موسوی] و در اینجا وجود ندارد [رهبری اغتشاشات در لایههای پنهان است]. ظاهر ماجرا این است که در این فتنه رسانهها و شبکههای مجازی، رهبری و هدایت کار را برعهده دارند و جمعیت اغتشاشگر، خودجوش به میدان آمدهاند! ب - فتنه 88 نوعی تقلید از شعارهای اسلامی و انقلابی بود اما اکنون شعارها جنبه ضداسلامی دارد و به صورت بسیار خشن تلاش دارد مرز خود را با شعارهای اسلامی و نمادهای دینی جدا کند. این حتی یعنی پشتسر گذاشتن رادیکالیسم سبز. آنجا شعار «اللهاکبر» سر داده میشد اما اینجا با هرنوع شعار اسلامی و الگوبرداری از انقلاب اسلامی مخالف است. پ - شورش 88 نوعی «انقلاب رنگی» بود اما شورش جدید انقلاب و کودتای مخملی است. تفاوت انقلاب رنگی با کودتای مخملی در این است که انقلاب رنگی لزوماً به بهانه تقلب در انتخابات انجام میشود اما کودتای مخملی با بهانه ساختن مسائل به ظاهر غیرسیاسی مانند گرانی، بیکاری، تورم، محیطزیست، آلودگی هوا و هر نوع مشکل خرد و بزرگ دیگری اعم از محلی یا ملی بسیج نیرو میکند. مزیت انقلاب مخملی بر انقلاب رنگی این است که در هر زمانی قابل پیگیری است اما انقلاب رنگی فقط در زمان انتخابات آن هم در موقعی که با شکست مواجه شوند، قابل انجام است. حتی اگر نتیجه انتخابات با پیروزی همراه باشد، انقلاب رنگی قابل پیگیری نخواهد بود. ت- سال 88 جبهه اصلاحات که ریشه تاریخی در چپ اسلامی داشت، هدایت و مدیریت داخلی حوادث را برعهده داشت اما اکنون جریان نومحافظهکاری که تلاش دارد قدرت را قبضه کند در کانون حوادث قرار دارد. این جریان چند سال است تلاش دارد هر گروهی را به طریقی ناراضی کند و همه طبقات، اصناف و گروههای اجتماعی را به صورت ذرات معترض درآورد تا در موقع مقتضی از آنها بهره ببرد. در این طیف تلاش شده از افرادی که تا امروز سوخت نرفتهاند، استفاده شود. ث - سال 88 مهمترین رسانه شورشگران عبارت بود از: پیامک، توئیتر شبکههای ماهوارهای (مانند بیبیسی و صدای آمریکا)، فیسبوک و برخی سایتها. اکنون به رغم اینکه همه آن رسانهها دوباره مورد بهرهبرداری قرار گرفتهاند اما رسانههای اصلی عبارتند از: اینستاگرام و تلگرام. ج - شورش 88 شورش طبقات متوسط شهری با رهبری علنی الیگارشی نوین در محیط جغرافیایی تهران بود، در حالی که در سال 96 طبقات پایینتر و در جغرافیای بزرگتر و با محوریت شهرستانها بود که به میدان آمدند. 7- مدیران و هدایتگران شورش 88 زمانی که گرد و غبار فتنه فرونشست و آنان از اقدامات خود طرفی نبستند، به آسیبشناسی آن پروژه پرداختند تا ببینند علل عدم دستیابی به نتیجه چه بود؟ پاسخ بسیار ساده بود: اینکه اکثریت مردم ایران و طبقات متوسط و طبقات پایین - که در شهرستانها، روستاها، حاشیه شهرهای بزرگ و جنوب کلانشهرها ساکن هستند - با آن پروژه همراهی نکردند. یعنی مانند نتیجه انتخابات که اکثریت (همان طبقات) سراغ فرد دیگری رفتند، نتیجه پروژه براندازی نیز قابل پیشبینی بود؛ به این صورت که در آنجا نیز به میدان نیامدند تا آن پروژه نیز شکست بخورد. این جمعیت انبوه کمتر مورد توجه رهبران شورش بود و تئوریسینهای آنها حتی همواره علیه این جمعیت تئوریپردازی کرده بودند. بدین ترتیب، بعد از سال 88، وقت برنامهریزی برای جذب این طبقات بود اما برای جذب این طبقات، 2 روش مهم وجود دارد: روش ایجابی و روش سلبی. در روش ایجابی که روش مطلوب است، یک جریان سیاسی تلاش میکند با محور قرار دادن مطالبات طبقات مورد نظر، فضا را برای افزایش رفاه آنان فراهم کند. این موضوع مانع انباشت مطالبات و خیزش و حرکت انقلابی آنان خواهد شد اما در روش سلبی جریان سیاسی بدون اینکه در پی رفع مشکلات آن طبقه باشد حتی برعکس در پی ایجاد ناکارآمدی و افزایش نارضایتیهاست تا با مدیریت آن، خیزش گرسنگان را به سمت اهداف خود مدیریت کند. یعنی از انباشت نیرو و تراکم توان آنها در جهت اهداف سیاسی خود بهره ببرد. این روش زمانی مورد استفاده خواهد بود که همچون شکستطلبی(دفاتیسم) درونحزبی، یک طیف سیاسی برای از میدان خارج کردن رقیب با ایجاد ناکارآمدی و شکست و نسبت دادن آن به رقیب، بدین وسیله طیف رقیب را از گردونه قدرت خارج کند. آنها شورش این طبقه را - که چیزی برای از دست دادن ندارد - هم خطرناک و هم مغتنم میدانند. 8- اگرچه بسیاری از شبکههای فعال در شورش 88 در آشوبهای 96 نیز فعالیت داشتند اما در اینجا یک چرخش بسیار مهم رخ داد که آن هم در کادر رهبری بود. سال 88 اصلاحطلبان سهم خود را در آن حوادث بیش از دیگران میدانستند و رسماً سعی کردند رهبری آن را با نام کروبی و موسوی به دست گیرند اما در این حوادث، اولاً رهبران اصلی صرفاً در پوشش رسانه و هدایت آن به رهبری پرداختند؛ ثانیاً با اصلاحطلبان اختلافاتی را بروز دادند. به نظر میرسید در تحولات اخیر، اشخاص اصلی اصلاحات از جمله رئیس دولت اصلاحات نهتنها دامن خود را از آن بیرون کشیدند، بلکه در اعتراض به آن سخن گفتند. بر این اساس باید پرسید: اگر این اختلاف واقعی باشد چرا پدید آمده و ریشه آن در کجاست؟ در این شرایط، تلاشهای شکل گرفته برای رفع حصر موسوی را چگونه میتوان تحلیل کرد؟ آیا هدف این بود که با خارج ساختن وی، رهبری را از رهبری پنهان و پشت پرده که هدایت امور را برعهده دارد، دور کنند و به دست رهبری آشکار و مشخص بدهند؟! آیا میان جریان اصلاحات و نومحافظهکار در اینجا اختلاف وجود داشت؟ آیا به دلیل اختلاف بود که تشکیلاتی چون مجمع روحانیون و افرادی از جبهه چپ اسلامی سابق به نقد حرکت دیماه 96 پرداختند؟ 9- آشوبها و اغتشاشات دیماه دارای ایدئولوژی و رهبر معلوم و مشخصی که رسماً آن را بر عهده گیرد، نبود. این کار بیشتر شبیه نوعی قدرتنمایی بود که خود را در قالب خیزش مردمی بیسر و بیبرنامه نشان میداد. به عبارت دیگر رهبران و هادیان پروژه، چندان در پی هدف ملموسی که مطالبه جامعه باشد یا جامعه آن را بفهمد، نبودند و خود به موقت و زودگذر بودن این حوادث، اعتقاد داشتند. آنها دنبال نوعی قدرتنمایی بودند تا از این طریق پیام خود را به مخاطب و مخاطبان اصلی خویش برسانند. اکنون پرسش بسیار مهم این است: چه زمانی رهبران اصلی پشت صحنه حوادث 96 نقاب برخواهند گشود و رسماً رهبری تحولات را برعهده خواهند گرفت؟ از زمانی که این موج ایجاد شد، رهبران و هادیان این پروژه به دلایلی که قابل بحث است تلاش کردند در پشت صحنه بمانند و مسؤولیت این حوادث را برعهده نگیرند. این اهداف در ماههای بعد نیز به صورت دیگری ادامه پیدا کرد، لذا اولاً باید پرسید: این حوادث تا چه زمانی ادامه خواهد داشت و ثانیاً چه موقع آنها از پشت ابرها بیرون خواهند آمد؟ به نظر میرسد شورش 96 فعلاً چیزی بیشتر از ارسال یک پیام را پیگیری نمیکرد و چندان زمینهای هم در جامعه برای پیگیری اهداف بالاتر مشاهده نمیکرد. از این منظر تنها زمانی هادیان پروژه رسماً و آشکارا وارد صحنه خواهند شد که اولاً آن فضا را به طور مستمر بازتولید کنند تا زمینه اجتماعی برای گذار به طور کامل فراهم شود و ثانیاً در آن شرایط بتوانند رسماً هدف خود را اعلام کنند. 10- رهبران پشت صحنه آشوبهای دیماه در آسیبشناسی از آن و رفع نواقص پروژه برای تحولات بعدی، از جمله مهمترین نواقص را نداشتن «ایدئولوژی» و عدم معرفی «هدف» جهت بسیج نیرو ارزیابی کردند. 2 ماه پس از فرونشستن حوادث دیماه، گروهی از فعالان غائله 96، از رفراندوم به عنوان روشی در کنار «اصلاحات» و «انقلاب» نام بردند. در اینجا مطرح شد که برای عبور از جمهوری اسلامی علاوه بر 2 روش رفرم و انقلاب که از قبل مطرح بود، امروز تأکید بر رفراندوم است. البته استفاده از رفراندوم به عنوان یکی از تاکتیکها در دوران اصلاحات نیز از سوی آنان مطرح میشد اما در آن مقطع اصلاحات خود به مثابه یک راهبرد مطرح بود که از تاکتیکهای مختلفی همچون رفراندوم بهره میبرد؛ در آن مقطع توسل به این روش چندان جدی گرفته نشد و جدی پیش نرفت. در آن زمان روشهای دیگر بیشتر مورد استفاده بود اما در اینجا و زمانی که معلوم شد از آسیبهای جدی اغتشاشات دی، نداشتن هدف و ایدئولوژی است، تلاش شد رفراندوم به عنوان یکی از مطالبات و روشی برای بسیج سیاسی مطرح شود. در آشوبهای 96 چون هیچ تشکیلاتی رسماً آن را برعهده نگرفت لاجرم نمیتوانست ایدئولوژی، هدف و برنامه مدونی را اعلام کند. همین هم بود که شعلههای آن زود به سردی گرایید و خاموش شد، لذا موجدین آن حوادث در نشستهای خود چاره را در گام نخست در معرفی هدف برای تحولات آتی دیدند؛ هدفی معلوم مانند ابطال انتخابات که سال 88 مطرح شد. این هدف این بار همهپرسی انتخاب شد. معرفی رفراندوم و تبلیغ روی آن در همان رسانههای هدایتگر آشوب، اندکی بعد از فرونشستن اغتشاشات نشان داد اتاق فکر این ماجرا در همان نشستهای اولیه زود به جمعبندی رسیده و تلاش دارد با معرفی یک هدف ملموس برای تحولات سال97 برنامهریزی کند. در دیماه، واقعاً افراد را تا کی باید به خیابان دعوت میکردند؟ چه موقع این اغتشاشات مثلاً به هدف خود میرسید تا دستور بازگشت به خانهها در رسانههایشان صادر شود؟ چون هیچ هدف از پیش معرفیشدهای وجود نداشت، نه استقبال گستردهای از آن شد و نه توان استمرار آن وجود داشت، لذا انتخاب موضوع رفراندوم در حقیقت برای رفع این نواقص تجویز شد. 11- برای فهمیدن ماهیت شورش 96 یکی از مهمترین اقدامات، شناخت واقعی مدیران آمدنیوز و مؤسسان آن است. تا پدیدهای مانند آمدنیوز شناخته نشود و معلوم نشود این پدیده چرا و توسط چه شبکهای در سال قبل از آن ایجاد شد، حقیقت پدیده غائله 96 هم معلوم نخواهد شد. براستی چرا در آغاز اغتشاشات دیماه، آمدنیوز با ادعای اینکه تلگرام آن کانال را حذف کرده اقدام به پاک کردن سابقه تاریخی خود کرد؟ سابقهای که خیلی چیزها را روشن میکرد و رهبران و شبکه اصلی پشت سر آشوبها را نشان میداد.
http://www.Yazd-Online.ir/fa/News/146381/شورش-اشرافیت--بهنام-جمهوریت!
|