پیام ویژه
سرمقاله شرق/ سیاست علیه «سیاست»
شنبه 30 شهريور 1398 - 09:29:17
آخرین خبر تحلیل
اخبار ویژه - سرمقاله شرق/ سیاست علیه «سیاست»
٩
٠
شرق / « سیاست علیه «سیاست» » عنوان سرمقاله سردبیر روزنامه شرق، احمد غلامی است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:
آنچه مفهوم سیاست را نزد اسپینوزا از دیگر متفکران هم‌دوره خود متفاوت می‌کند، نوع سیاست‌ورزی او است که استوار بر مردم یا به ‌تعبیری «انبوه خلق» است. او باور دارد هر قدر قدرت افزایش یابد، حق هم افزایش می‌یابد. اسپینوزا بسیار صریح و روشن، حقِ بیشتر را مستلزم قدرت بیشتر می‌داند. به‌راحتی می‌توان از این ایده برداشتی اقتدارگرایانه به دست داد؛ اما این ایده بیش از آنکه بر قدرت حکومتی تأکید بگذارد، جانب مردم را می‌گیرد. از‌این‌رو است که می‌گوید «از‌آنجایی‌که جامعه‌ متکی بر امر مشترک قدرت بیشتری دارد، صاحب حق بیشتری هم هست». این نکته بنیادین دستگاه فلسفه سیاسی این متفکر است؛ «قدرت جمعیت بیشتر از قدرت فرد است. اجتماع انسان‌ها موجب افزایش قدرت آنان می‌شود و افزایش قدرت موجب افزایش حق آنان خواهد شد. هرچه تعداد کسانی که به هم می‌پیوندند، بیشتر باشد، قدرت و حق بیشتری نیز خواهند داشت». در مقدمه کتاب «متافیزیک قدرت»، رضا نجف‌زاده دستگاه‌های اندیشه متافیزیکی را به دو دسته متافیزیک صدوری یا متعالی و متافیزیک غیرصدوری یا درون‌بودی تقسیم‌بندی می‌کند که به کار این یادداشت می‌آید. «متافیزیک‌های صدوری یا متعالی نظم هستی‌شناسانه خود را براساس الگویی عمودی و در چارچوب سلسله‌مراتبی مبتنی بر تقسیم‌بندی ثنوی یا دوجهانی تقریر می‌کنند». در این دیدگاه خدا به‌منزله محوری‌ترین مقوله‌های متافیزیکی است که قائم به ذات، مستقل و بالاتر از عالم محسوسات و مشهودات است. خداوند مافوق کائنات است و از ماورا به سوی کائنات می‌آید. در متافیزیکِ غیرصدوری و درون‌بودی خدا به‌منزله وجودی درون‌بود با جهان مرتبط است. خدا در جهان، کائنات و مخلوقات حضور دارد و به غیر از اشراف، بر همه چیز احاطه دارد. از دستگاه فلسفی اسپینوزا خاصه رساله الهیاتی- سیاسی او خوانش‌های متفاوتی شده است. نزد موحدان و اخلاق‌گرایان، فلسفه اسپینوزا، خدای زیبا و قادری را ترسیم می‌کند که نه به شیوه عمودی بلکه به شیوه‌ای افقی در جهان و کائنات حضور دارد. از دیگر سو، تفکر اسپینوزا درباره انبوه خلق و امر مشترک و قدرت اجتماعی و ایده‌‌محوری میل، باب میل نومارکسیست‌ها (چپ‌های نو) است. تأکید بسیار بر «مردم»، «میل» و «انبوه خلق»، تفکر جمهوری‌خواهانه این فیلسوف هلندی را شکل می‌دهد و بی‌تردید او یکی از متقدمان در طرح ایده دموکراسی‌خواهی است. اگر این پیش‌فرض را بپذیریم که جهان‌بینی‌ها حکومت‌ها را شکل می‌دهند، حکومت‌های قبل از انقلاب اسلامی 57 بر جهان‌بینی سلسله‌مراتبی خدا، شاه و میهن استوار بوده و اگر بخواهیم با مسامحه آن را با ایده اسپینوزا گره بزنیم، چاره‌ای جز این نخواهیم داشت که بگوییم آبشخور این حکومت‌ها متافیزیک صدوری بوده است که براساس الگوی عمودی و در چارچوب سلسله‌مراتبی جای‌می‌گیرد.
به‌ تبع این تفکر، ناخواسته احزاب سیاسی این دوران مانند سازمان مجاهدین، چریک‌های فدایی و حزب توده با اینکه برای تحقق آزادی و دموکراسی مبارزه می‌کردند؛ اما خود، اسیرِ تفکر سلسله‌مراتبی بودند؛ تضادی آشکار بین فرم و محتوا، فرمی ناگزیر برای بقا به دلیل استبداد نظامی پهلوی‌ها که احزاب و جریانات روشنفکری را نیز سلسله‌مراتبی و در فضای بسته رقم زده بود. مبارزان با این فرمِ ناگزیر درصدد تحقق آزادی و دموکراسی بودند. تضادی بنیادین که بین فرم و محتوا وجود داشت و تئوریسین‌های احزاب سیاسی به‌خوبی از آن آگاه بودند. آنان برای مردمی مبارزه می‌کردند که قادر به شکل‌دهی‌شان در استعاره «انبوه خلق» نبودند. شاید از‌این‌رو است که امیرپرویز پویان رؤیای محال خود را این‌گونه تئوریزه می‌کند که اگر موتور کوچک به راه بیفتد، موتور بزرگ (انبوه خلق) را به راه خواهد انداخت. رؤیایی که هیچ‌کدام از مبارزان جریانات سیاسی نتوانستند با تئوری‌های‌شان آن را محقق کنند. در مجادلات میان مسعود احمدزاده و بیژن جزنی، این سردرگمی و نگرانی به وضوح دیده می‌شود. بیژن جزنی معتقد است در کنار مبارزه مسلحانه باید راهی به میان توده‌ها پیدا کرد و شبکه‌هایی از توده‌ها ایجاد کرد. شبکه‌هایی که نه به شیوه‌ای سلسله‌مراتبی (درختی)، بلکه به شیوه افقی (جلبکی یا ریزومی) مبارزان احزاب سیاسی را به مردم پیوند بدهد. این دو مفهوم که رؤیای بیژن جزنی را در خود جای می‌دهد، یکی از ایده‌های محوری ژیل دلوز و فیلکس گتاری است که بر نوعی از کاربست سیاسی دلالت دارد. ریزوم، ساقه زیرزمینی برخی از گیاهان است که به صورت افقی رشد می‌کند. ریزوم شکل‌های متنوعی دارد و شاخه به شاخه در سطحی افقی گسترش پیدا می‌کند و غیرخطی و فاقد سلسله‌مراتب، و چندوجهی است. هر ریزوم می‌تواند با قطع اتصال از شاخه اصلی (مادر) مجددا رشد کند و حیاتی مستقل به وجود آورد. این، همان «انبوه خلق» اسپینوزا است. در ادبیات چپ، کار سیاسی و کار توده‌ای مفاهیمی نزدیک به یکدیگرند. جنبش‌های انقلابیِ جهان هدفی جز راهیابی به دل توده‌ها نداشته‌اند. بیژن جزنی معتقد بود «یک انقلاب دموکراتیک در آینده در صورتی برپا می‌‌شود که پیشاهنگ طبقه کارگر بتواند رهبری جنبش را بر عهده بگیرد. در غیر این صورت پیشاهنگان غیرکارگری که به شکل خرده‌بورژوازی انقلابی در جریان مبارزه شرکت دارند، رهبری را بر عهده خواهند گرفت». شبکه‌ای از خرده‌بورژوازی که به شیوه‌ای ریزومی (افقی) توانست با رهبریِ روحانیون، انقلاب اسلامی 57 را شکل دهد. شبکه‌ای منسجم در دستگاه‌های سیاسی عقیدتی که به وسیله مساجد انقلاب را در دست گرفتند. اگرچه روحانیون هم سلسله‌مراتبی دارند، این سلسله‌مراتب همچون احزاب دوران پهلوی دوم صلب نیست و تصمیمات انقلابی در آن به سرعت گرفته شده و عملیاتی می‌شود. با اینکه دستگاه روحانیت چهار دهه است که به قدرت رسیده، سازوکارهای آن همچون احزاب انقلابی نشده‌‌اند و سلایق و دیدگاه‌های متفاوتی در بستر حکومت‌داری‌ آنان وجود دارد. اگر این روش‌ غیرحزبی آسیب‌هایی به این دستگاه زده است، اما شیوه ‌ریزومیِ آن، هژمونیِ روحانیت را در دوردست‌ترین نقاط ایران گسترش داده است. اگر بپذیریم که دولت‌ها ناخواسته فرم و محتوای مخالفان خود را شکل می‌دهند، در اینجا نیز فرم و محتوای منتقدان و مخالفانش را برساخته است. مخالفان و منتقدانی که لیدر ندارند و به شیوه سلسله‌مراتبی عمل نمی‌کنند. بهمن بازرگان، یکی از بنیان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق در کتاب «زمان بازیافته» می‌گوید: «نسل شما دارد وارد پارادایم نوینی می‌شود. شما متعلق به نسلی هستید که شانس این را دارید که در دوران فروپاشی ساختارهای ارزشی عمودی و گسترش ساختارهای ارزشی افقی (احترام افقی) زندگی می‌کنید. نسل ما راهی نداشت به جز آن‌که ساختار ارزشی عمودی قدیم را درهم بکشند تا ساختار ارزشی عمودی خود را به جای آن بگذارد. این یک دور و تکرار بود. ما آدم‌های این دور و تکرار هزارساله بودیم. امید آن دارم که نسل شما از زندان و چاردیواری این دور و تکرارها رهایی یابد».
برای دولت‌های انقلابی در چنین شرایطی کار بسیار دشوار شده است. زیرا برخی مکان‌ها که بیشترین بارگذاری این شبکه‌ها را انجام می‌دادند، دیگر کارایی سابق را ندارند. از طرف دیگر شبکه‌های منتقدان گسترش چشمگیری پیدا کرده ‌است، گیرم که هنوز قدرت فائقه‌ای نداشته باشند. با این صورت‌بندی می‌توان گفت جدال نوینی در سیاست به راه افتاده است و برنده‌اش کسی نیست جز آن‌که بر «انبوه خلق» تکیه دارد.

http://www.Yazd-Online.ir/fa/News/261356/سرمقاله-شرق--سیاست-علیه-«سیاست»
بستن   چاپ