بزرگنمايي:
پیام ویژه - عصر ایران /متن پیش رو در عصر ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
با دستیابی ایران به سلاح هسته ای، به جز اسرائیل بقیه کشورها اعم از کشورهای منطقه و قدرت های بزرگی مانند آمریکا و اتحادیه اروپا، به ضرورت موازنه هسته ای منطقه ای در خاورمیانه با هدف ایجاد ثبات و امنیت پایدار در منطقه رسیده یا خواهند رسید.
علیرضا سلطانی| تداوم التهابات نظامی و امنیتی در غرب آسیا، تشدید سیاست های جنگ افروزی و بی محابای اسرائیل در منطقه، گسترش عملیات نظامی و تهاجم اسرائیل به جنوب لبنان و تحرکات ایذائی دولت اسرائیل علیه ایران، محافل سیاسی، رسانه ای و استراتژیک بین المللی به تدریج در حال پیوستن به جریانی هستند که بر خلاف گذشته، دستیابی ایران به سلاح هسته ای را نه تنها بر ضد امنیت بین المللی قلمداد نمی کنند بلکه تحقق آن را برای امنیت خاورمیانه و جهان لازم و ضروری می دانند.
در یادداشتی که 12 اردیبهشت ماه در روزنامه اعتماد با عنوان " alt="پیام ویژه" width="100%" />
در فاصله نگارش آن یادداشت تا کنون، 2 تن از برجسته ترین اندیشمندان و استراتژییست های روابط بین الملل یعنی جان مرشایمر (استاد دانشگاه شیکاگوی آمریکا و طراح نظریه رئالیسم تهاجمی در دانش روابط بین الملل) و استیفان والت (استاد دانشگاه هاروارد آمریکا و از طراحان نظریه رئالیسم تدافعی در دانش روابط بین الملل) در مواضعی جداگانه و قابل تامل نسبت به دستیابی ایران به سلاح هسته ای و پیامدهای مثبت آن مصاحبه و قلم زده اند.
نکته قابل توجه در مواضع این دو دانشمند روابط بین الملل مطالعات گسترده و بعضا مشترک آنها در حوزه سیاست خارجی آمریکا، خاورمیانه، اسرائیل و ایران است.
جان مرشایمر در مصاحبه ای که چندی پیش انجام داد با اشاره به ایکه جنگ افزار هسته ای، قدرتی صلح آفرین است، بازدارندگی هسته ای را بالاترین بازدارندگی دانست و تاکید کرد که آمریکا و اسرائیل و هیچ قدرتی نمی تواند به ایران دارائی سلاح هسته ای حمله کند.
مرشایمر با اشاره به اینکه حمله گسترده اسرائیل به غزه، امکان دستیابی ایران به سلاح هسته ای را بالا برد، صراحتا بر این نکته تاکید کرد که ایران اگر سلاح هسته ای داشته باشد، امکان بروز جنگ گسترده در منطقه خاورمیانه به شدت کاهش خواهد یافت.
استیفان والت نیز در شماره اخیر نشریه معتبر فارن پالیسی، در ابتدا به به دیدگاه کنتز والتز نظریه پرداز نوواقعگرای روابط بین الملل در دهه 1980 استناد می کند. "والتز معتقد بود ساده ترین راه برای ایجاد ثبات در منطقه خاورمیانه، دستیابی ایران به یک بازدارنده هستهای است. والتز استدلال میکرد که داشتن زرادخانه هستهای ترسهای امنیتی ایران را کاهش میدهد، به ایران دلایل کمتری برای ایجاد دردسر برای دیگران میدهد و رقبای منطقهایاش را مجبور میکند تا از توسل به زور علیه ایران به نحوی که ممکن است ناخواسته به تبادل هستهای منجر شود، خودداری کنند".
استیفان والت با استناد به این دیدگاه والتز، معتقد است که اقدامات ایالات متحده آمریکا و اسرائیل در دهه های گذشته، ایران را به سمت سلاح هسته ای برای ایجاد بازدارندگی سوق داده است. وی با اشاره به اینکه دستیابی ایران به سلاح هسته ای منجر به گرایش کشورهایی مانند ترکیه و عربستان به این قدرت و در نتیجه ایجاد یک موازنه هسته ای نسبی در خاورمیانه گردد، نتیجه می گیرد که این شرایط می تواند منجر به ایجاد همزیستی مسالمت آمیز در منطقه و کاهش تنش ها و درگیری ها در این منطقه پرچالش جهان گردد.
در تبیین دیدگاه این دو اندیشمند برجسته بین المللی باید تاکیدکرد که هر دو علاقه ای به اینکه کشوری مانند ایران به قدرت سلاح هسته ای دست پیدا کند، ندارند اما منطق مکتب واقع گرایی که هر دوی آدر زمره سرآمدان کنونی آن به شمار می روند، آنها را وادار می سازد که دیدگاه واقع گرایانه ای نسبت به پیامدهای مثبت دستیابی ایران به سلاح هسته ای داشته باشند و چه بسا به صورت ضمنی ضرورت و اهمیت وقوع آن را بپذیرند و در آینده بر این دیدگاه خود اصرار ورزند.
این منطق واقعگرایی به طور طبیعی بر دیدگاه سنتی دولتها و محافل و رسانه های بین المللی که با دستیابی ایران به سلاح هسته ای به جد مخالف داشته و دارند، تاثیر گذاشته و می توان پیش بینی کرد به تدریج این دیدگاه تغییر کرده و جهان کم کم به پذیرش ایران دارای سلاح هسته ای و چه بسا ضرورت بروز این اتفاق پیش رود.
لذا واکنش هایی مانند "توسل به هر ابزاری برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته ای حتی جنگ " که از سوی آمریکا و اسرائیل مطرح می شود نه صرفا تهدیدات اعلامی هستند و احتمال وقوع آنها به دلیل هزینه های سنگینی که می تواند برای منطقه و جهان داشته باشد، بسیار ضعیف خواهد بود.
چنانکه به اعتقاد استیفان والت آنچه ایران را به سمت سلاح هسته ای سوق داده است اتفاقا اقدامات و تحرکات ایذایی و تهدیدات اقتصادی و بعضا امنیتی آمریکا و اسرائیل در دو دهه اخیر بوده است.
اما عامل فزاینده در برجسته شدن این دیدگاه، جنگ اخیر اسرائیل و غزه، تهاجم اسرائیل به لبنان و حزب الله و به دنبال آن حملات متقابل اسرائیل و ایران به یکدیگر از جمله 2 حمله بی سابقه موشکی ایران به اسرائیل و فراهم شدن امکان بروز جنگ های متعارف اما طولانی، پرهزینه و گسترده در خاورمیانه که امکان گسترش آن به دیگر مناطق بوده است که برخی قدرتهای بزرگ، محافل امنیتی و کارشناسان سیاسی را از سوی دیگر به طور جدی به این صرافت انداخته که باید بر روی ایران دارای سلاح هسته ای فکر و برنامه ریزی نماید.
در این شرایط تنها یک بازگیر و آنهم اسرائیل است که به طور قطع با دستیابی ایران به سلاح هسته ای مخالف کرده و چه بسا درست به اقدامات غیرمتعارف هم بزند چون با این اتفاق برتری نظامی در منطقه از بین رفته و این کشور دیگر نمی تواند به مانند حمله به غزه، سیاستها و برنامه های نظامی و غیرنظامی خود در منطقه را بدون نگرانی و به پشتوانه برتری هسته ای خود، دنبال کند.
به جز اسرائیل بقیه کشورها اعم از کشورهای منطقه و قدرتهای بزرگی مانند آمریکا و اتحادیه اروپا، به ضرورت موازنه هسته ای منطقه ای در خاورمیانه با هدف ایجاد ثبات و امنیت پایدار در منطقه رسیده یا خواهند رسید.
بنابراین به استناد یافته های دانش و مطالعات روابط بین الملل و روندها و تحولات در حال وقوع، ایجاد موازنه هسته ای در خاورمیانه با پیشرو بودن ایران، نظم، ثبات و امنیت منطقه ای و جهانی را بیشتر ایجاد و تضمین می کند اما سوالی که پیش می آید این است که چه زمانی این توازن به طور علنی و عملی در خاورمیانه شکل می گیرد؟
آیا در آینده نزدیک چنانکه از مواضع برخی مقامات ایران مبنی بر تغییر رویکرد راهبردی ایران در موضوع هسته ای بر می آید، می توان شاهد شکل گیری موازنه هسته ای در خاورمیانه بود؟