دستاوردهای سفر مسعود پزشکیان به نیویورک
یادداشت
بزرگنمايي:
پیام ویژه - تجارت فردا /متن پیش رو در تجارت فردا منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
دومین سفر خارجی مسعود پزشکیان در حالی به پایان رسید که نخستین حضور او در مجمع عمومی سازمان ملل با دستاوردهای چندگانهای همراه بود. سخنرانی رئیسجمهور در مجمع عمومی سازمان ملل و نشست میثاق آینده سازمان ملل مواضع رسمی ایران را در رابطه با تحولات منطقهای و بینالمللی به نمایش گذاشت. علاوه بر این، دیدارهای دوجانبه پزشکیان با سران کشورها در نیویورک از دیگر بخشهای مهم این سفر بود. در این رابطه علی واعظ معتقد است که سفر رئیسجمهور جدید و تیم همراهش به نیویورک این حسن را داشت که هم ایران درک بهتری از مواضع غرب در رابطه با آینده مذاکرات هستهای پیدا کرد و هم غربیها درک بهتری از خواستههای ایران و مسائلی که برای ایران قابل پذیرش نخواهد بود؛ پیدا کردند.
سفر رئیسجمهور ایران به نیویورک و اظهارات مقامات ایرانی در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل، چشمانداز جدیدی برای مذاکرات هستهای ایجاد کرده است. مسعود پزشکیان اعلام کرد که دولت ایران با هدف پایان دادن به مناقشات غیرضروری و بازگشت به تعهدات برجامی، آماده مذاکره است، مشروط بر اینکه آمریکا و کشورهای اروپایی نیز به تعهدات خود پایبند باشند. با توجه به این اظهارات آیا میتوان به آینده مذاکرات امیدوار بود؟
سفر رئیسجمهور جدید و تیم همراهش به نیویورک این حسن را داشت که هم ایران درک بهتری از مواضع غرب در رابطه با آینده مذاکرات هستهای پیدا کرد و هم غربیها درک بهتری از خواستههای ایران و مسائلی که برای ایران قابل پذیرش نخواهد بود؛ پیدا کردند. در همین راستا این دیدارها بعد از یک وقفه طولانی در تعاملات دیپلماتیک یک گام مهم روبه جلو محسوب میشود اما به این معنی نیست که طرفین در مسیر رسیدن به یک توافق قرار گرفتند. در نظر داشته باشید که عوامل پیشبینیناپذیری که ممکن است ظرف چند هفته آینده رخ دهد؛ تعیینکننده روند مذاکرات است. این عوامل پیشبینیناپذیر انتخابات ریاستجمهوری آمریکا و افزایش تنش بین محور مقاومت و اسرائیل در منطقه است. اما بهطور کلی گفتوگوهای آقای پزشکیان با مقامات غربی، مذاکره بین ایران و سه کشور اروپایی در سطح مدیرکل و همچنین دو دور مذاکره با انریکه مورا معاون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، باعث شد که مسیر پیشرو شفافتر از گذشته شود. در این مذاکرات یکسری از مسائل مشخص شد. اول اینکه متنی که در ماه آگوست سال 2022 نهایی شد دیگر قابلیت اجرایی شدن (حتی با تغییرات) را ندارد. موضوع دوم این بود که طرفین به این نتیجه رسیدند که برطرف شدن مجهولات نیاز به مذاکره بیشتر دارد. این مجهولات عبارتاند از: یک، با توجه به اینکه در این مدت برنامه هستهای ایران پیشرفتهای زیادی داشته است اعمال چه محدودیتهایی برای غرب اطمینانبخش خواهد بود؟ آیا قرار است این محدودیتها مانند گذشته باشند یا بیشتر باشند؟ دو، بحث شفافیت ایران با آژانس است. با توجه به اینکه آژانس پیوستگی دانش خود نسبت به برنامه هستهای ایران را از دست داده، نیاز به یک نقشه راه جدید بین ایران و آژانس است. سه، مدت زمان توافق آینده است. اینکه آیا توافق کوتاهمدت باشد یا بلندمدت؟ یا مانند برجام بازههای زمانی متفاوتی داشته باشد؟ چهار، موضوع رفع تحریمهاست. با توجه به صبغه منفی که در زمینه تحریمها وجود دارد این موضوع یک چالش بزرگ است. در عین حال همه طرفین در مذاکرات نیویورک با توجه به اینکه تاریخ انقضای قطعنامه 2231 در اکتبر سال 2025 است به این نتیجه رسیدند که فرصت زمانی محدودی دارند و اگر در مذاکرات بین نوامبر امسال و اکتبر سال آینده به نتیجه مطلوب دست پیدا نکنند احتمالاً مکانیسم ماشه فعال خواهد شد. فعال شدن این مکانیسم با توجه به روند اداری و بوروکراتیکی که در سازمان ملل وجود دارد نیازمند استفاده از این مکانیسم حداقل در ماه جولای است در همین راستا فرصت مفید برای رسیدن به یک راهکار فقط شش یا هفت ماه است. اما از آنجا که چنین راهکاری هم نمیتواند یک راهکار جامع باشد یکی دیگر از مسائلی که در این سفر مورد بحث قرار گرفت راهکارهای کوتاهمدت یا موقتی است که زمان بیشتری را برای مذاکرهکنندگان به وجود بیاورد.
با توجه به تحولات اخیر و آمادگی ایران برای بازگشت به مذاکرات هستهای، یکی از عوامل کلیدی که میتواند بر این فرآیند تاثیر بگذارد، انتخابات ریاستجمهوری در ایالاتمتحده است. بهطور کلی، پیش از انتخابات، معمولاً دولتها به دنبال تقویت اعتبار داخلی و دستیابی به دستاوردهای دیپلماتیک هستند. این به معنای آن است که ممکن است فرصتهای بیشتری برای آغاز یا ادامه مذاکرات هستهای با ایران وجود داشته باشد. نظر شما در این رابطه چیست؟ آیا میتوانیم در مدت زمان باقیمانده انتظار رخ دادن اتفاق خاصی در رابطه با ایران را داشته باشیم؟
چنین امری در شرایط فعلی بسیار بعید است چراکه تا همینجا هم جمهوریخواهان فشار زیادی بر دولت بایدن وارد کردند. جمهوریخواهان معتقدند عدم قطعیت بایدن در اعمال تحریمها باعث شده است که ایران از منابع بیشتری برخوردار باشد و این منابع را از یکسو برای حمایت از روسیه در جنگ اوکراین و از سوی دیگر برای حمایت از گروههای نیابتی خود در مقابل اسرائیل استفاده کرده است. جمهوریخواهان همچنین بر این باورند که آشوب در منطقه خاورمیانه به دلیل ضعف دولت بایدن است. در این میان دادن امتیاز اقتصادی به ایران حتماً آسیبپذیری دولت دموکرات و کاندیدای آنها در انتخابات پیشرو را بیشتر خواهد کرد. در نظر داشته باشید که هرگونه امتیاز عمده اقتصادی به ایران در شرایط فعلی، قانون بازبینی توافق هستهای ایران در سال 2015 (اینارا) را که در ماه مه همان سال از سوی کنگره آمریکا تصویب شد فعال خواهد کرد و کنگره را برای بررسی توافقی که دولت با ایران انجام داده است، وارد ماجرا خواهد کرد. چنین اقدامی در شرایط فعلی هزینه سیاسی گستردهای را برای مذاکرهکنندگان آمریکایی اعمال خواهد کرد. در همین راستا از الان تا 5 نوامبر نه امکان گفتوگوی جدی میان ایران و آمریکا وجود دارد (البته نمیتوان وجود گفتوگوهای غیرمستقیم را بهطور کلی مردود دانست) و نه آمریکا امکان امتیازدهی جدی به ایران را دارد. اما بهطور کلی به نفع طرفین خواهد بود که در این فرصت باقیمانده تلاش کنند که به گزینههای پیشرو بیندیشند یا لااقل آنها را مشخصتر کنند؛ چون همانطور که عرض کردم فرصت کمی تا انقضای قطعنامه 2231 باقی مانده است و فقط در صورتی که پیوستگی سیاسی وجود داشته باشد دستیابی به توافق امکانپذیر است.
برخی در ایران بر این مسئله تاکید دارند که پیروزی کاملا هریس در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا میتواند گزینهای مطلوب هم برای منطقه و هم برای ایران باشد. حامیان این ایده بر این باورند که دموکراتها رویکردهای منعطفتر و البته تعاملیتری را در قیاس با جمهوریخواهان و چهرههایی نظیر دونالد ترامپ اتخاذ میکنند. به نظر شما روی کار آمدن هریس یا ترامپ چه تغییراتی را در سیاست خارجی آمریکا در قبال منطقه و ایران در پی خواهد داشت؟
با توجه به نتیجه انتخابات دو سناریوی کاملاً متفاوت وجود دارد. در صورت پیروزی خانم هریس، امکان دستیابی به یک توافق برد-برد افزایش پیدا میکند. البته باید چند نکته مهم را در رابطه با توافق ایران و آمریکا در نظر داشته باشیم: یک، اصولاً هر توافقی که قرار باشد در آن امتیاز اقتصادی عمدهای به ایران داده شود، قانون اینارا را فعال و کنگره را وارد ماجرا خواهد کرد. در همین راستا نمیتوان امتیاز جدی به ایران داد مگر اینکه برنامه هستهای ایران به عقب برگردانده شود. دو، توافق جدید نمیتواند مانند برجام فقط در رابطه با برنامه هستهای ایران باشد و احتمالاً نیاز است که توافقهای جانبی هم در مورد مسائل غیرهستهای شکل بگیرد. آمریکاییها معتقدند تا زمانی که ایران در سمت مخالف غرب در جنگ اوکراین و همچنین در سمت مخالف غرب در بحرانهای خاورمیانه قرار دارد، نمیتوانند امتیازات اقتصادی جدی به ایران بدهند. بنابراین یکی از واقعیتهای فضای جدید تفاوت مذاکرات سال 2024 و 2025 با سال 2014 و 2015 است که دیگر در آن تفکیک مسائل از هم تقریباً غیرممکن است و همه چیز به هم مربوط است و عملاً باید همپوشانی این مسائل را با هم در نظر گرفت. اما بهطور کلی در صورت پیروزی خانم هریس و در صورتی که مذاکرات مستقیم بین دو طرف شکل بگیرد به گمان من نهتنها دستیابی به یک توافق هستهای جدید بلکه دستیابی به توافق در زمینههای دیگر هم امکانپذیر است.
اما در صورت پیروزی ترامپ کار به مراتب دشوارتر خواهد بود. با وجود اینکه آقای ترامپ شخصاً به توافق با ایران علاقهمند است اما دولت ترامپ انگیزهای برای مذاکره با ایران ندارد. در واقع دولت ترامپ ایران را در موضع ضعف میبینند و معتقد است که احیای رویکرد فشار حداکثری تنها راه در برابر ایران است. در همین راستا، پیش از اینکه بخواهند به رویکرد مذاکراتی فکر کنند به دنبال احیای فشار خواهند بود. علاوه بر این، از یاد نبریم که بین ایران و آقای ترامپ هم عملاً یک نوع پدرکشتگی وجود دارد. این مسائل باعث خواهد شد که هرگونه تعامل دیپلماتیک در دوره آقای ترامپ بسیار سختتر باشد.
مسعود پزشکیان در بخشی از سخنرانی خود در بدو ورود به تهران گفت: «دغدغههای خود را با کشورهای اروپایی مطرح کردیم و قرار شد وزرای امور خارجه این مسئله را دنبال کنند. اعلام کردیم که ما برجام را پاره نکردیم و این ترامپ بود که این کار را کرد، آنها نیز پذیرفتند. تلاش بر این است که با گفتوگو این روند و تحریمها و روندی را که در کشور ما ایجاد کردهاند پیگیری کنیم.» به نظر شما کشورهایی اروپایی چگونه میتوانند به روند احیای برجام کمک کنند؟
واقعیت این است که اروپاییها جیب خالی و پز عالی هستند، به این معنا که اهرمهای مذاکراتی چندانی در دست اروپاییها نیست و تحریمهای اروپاییها به اندازه تحریمهای آمریکا موثر نبوده است. حتی شرکتهای اروپایی به مراتب بیشتر از تحریمهای آمریکا تبعیت کردند تا از تحریمهای اتحادیه اروپا. اما با توجه به اینکه کشورهای اروپایی در سال 2003 این روند دیپلماتیک را شروع کردند و در حال حاضر هم به عنوان میانجی بین ایران و آمریکا قرار دارند در تلاش هستند که نقش پررنگی در مذاکرات آینده داشته باشند. اروپاییها توقع دارند که روسیه در مذاکرات آینده نقشی نداشته باشد و خود این موضوع پیچیدگیهایی را در روند مذاکرات ایجاد خواهد کرد. این نکته را هم اضافه کنم که یکی دیگر از دلایلی که برجام به شکل قبلی قابل استفاده نیست این است که روسیه نقش مهمی در عملیاتی کردن برجام بر عهده داشت. مشکل دیگری که در رابطه با اروپاییها وجود دارد این است که برخلاف یک دهه گذشته که اروپاییها بهراحتی میتوانستند در مذاکرات با ایران نقش سازندهای را ایفا کنند در شرایط فعلی هزینه سیاسی که برای تعامل با ایران وجود دارد افزایش پیدا کرده است. نقشی که ایرانیهای دوتابعیتی در سیاست این کشورها بهخصوص در کشوری مثل آلمان بازی میکنند قابل توجه است و هزینه تعامل با جمهوری اسلامی ایران را برای کشورهای اروپایی افزایش میدهد. در همین راستا با وجود اینکه نمیتوان نقش اروپاییها را در مذاکرات پیشرو مثبت قلمداد کرد اما در عین حال نمیتوان این نقش را دور از ذهن داشت و به احتمال قریب به یقین آنها یکی از بازیگرانی هستند که نقش ایفا خواهند کرد و ایران باید با آنها تعاملات لازم را برای رسیدن به نتیجه انجام دهد.
پیام دولت چهاردهم در سفر به نیویورک همواره این بود که در زمین اسرائیل بازی نمیکنیم. این پیام بهصراحت از سوی عباس عراقچی در بدو ورود به نیویورک و مسعود پزشکیان در دیدار با مدیران ارشد رسانههای آمریکایی، اعلام شد. در همین راستا پیگیری دیپلماسی فعال از سوی ایران چه تاثیری بر تحولات منطقه خواهد گذاشت؟
بدون شک ایران کارتهای منطقهای بسیاری برای بازی کردن دارد اما در حال حاضر اسرائیل به دنبال این است که تکبهتک این کارتها را از دست ایران خارج کند. البته مقامات ایران هم هیچوقت نشانهای مبنی بر اینکه حاضر هستند در یک تعامل دیپلماتیک از کارتهای منطقهای خود به عنوان امتیازدهی به طرف مقابل استفاده کنند؛ بروز ندادند. این هم مشخص نیست که چنین تعاملی راه به کجا خواهد برد جز اینکه مانند پیامهای غیرمستقیمی که آمریکا از زمان ترور آقای هنیه به ایران ارسال کرده در واقع تقاضای اصلی غرب این باشد که ایران وارد چرخه تقابلی نشود و به سطح تنشها نیفزاید. اما این رویکرد نهتنها مانع اسرائیل نشده بلکه اسرائیل را جریتر کرده است به شکلی که با خشونت بیشتری برخورد میکند و از خطوط قرمز بیشتری عبور کرده است. معمولاً در یک معامله دیپلماتیک بحث بدهبستان مطرح است اما در شرایط فعلی نه مشخص است که ایران چه چیزی را به عنوان داده روی میز قرار دهد نه مشخص است که ستانده مورد نظر ایران چیست. اما بهطور کلی ایران با توجه به ارتباط مستقیمی که با رهبران حماس و حزبالله دارد بهراحتی میتواند از کارتهای منطقهای خود در تعامل با غرب استفاده کند. اما فعلاً غیر از صحبتهای آقای پزشکیان که عرض کردم کلی بودند چندان نشانهای وجود ندارد از اینکه چنین آمادگی وجود داشته باشد و اگر این آمادگی وجود داشته باشد در عمل به چه معنا و مفهومی خواهد بود. این مسئله یکی از نقاط ضعف دیپلماسی ایران محسوب میشود چراکه ایران و آمریکا خواستههای مشترک بسیاری دارند، برای مثال هر دو به دنبال آتشبس در غزه و جلوگیری از افزایش تنشها در منطقه هستند در حالی که هیچیک از این مسائل برای اسرائیل موضوعیتی ندارد.
چه راهکاری برای تسریع روند مذاکرات پیشنهاد میکنید؟
با توجه به محدود بودن فرصت پیشرو به نظر من ایران ابتدا باید مانع گسترش بحران فعلی در خاورمیانه شود و در مرحله بعد باید به دنبال پیوستگی سیاسی در مذاکرات باشد. باید در نظر داشته باشیم که حتی اگر خانم هریس پیروز انتخابات 5 نوامبر باشند عملاً شش یا هفت ماه فرصت مفید دیپلماتیک وجود دارد. اگر شما به رابطه 45ساله ایران و آمریکا نگاه کنید تم اصلی این رابطه فرصتسوزی بوده و اینبار هم ریسک فرصتسوزی زیاد است چراکه سطح توقعات طرفین بالاست و با توجه به تجربه مذاکراتی گذشته بدبینی زیادی هم وجود دارد. بنابراین برای جلوگیری از فرصتسوزی باید دو عامل را در نظر گرفت: یک، کنار گذاشتن توقعات غیرواقعی که فقط به اتلاف زمان منجر خواهد شد. مثلاً فرض کنید بحث پرداخت غرامت به ایران برای خروج آمریکا از برجام و همچنین هر توقع غیرواقعی که در این چهارچوب قرار میگیرد به اتلاف این فرصت مفید منجر خواهد شد. دو، پذیرش این واقعیت است که غنیسازی اصلی در ذهن دانشمندان ایرانی صورت گرفته است نه آن واقعیتهای فیزیکی که روی زمین قرار دارد. بنابراین نباید حساسیت ویژهای در رابطه با به عقب برگرداندن برخی از جنبههای برنامه هستهای وجود داشته باشد چراکه با توجه به پیشرفتهای علمی که صورت گرفته همواره امکان احیای اهرمهای مذاکراتی در آینده وجود خواهد داشت. کنار گذاشتن این دو مسئله یعنی وابستگی به واقعیتهای روی زمین و توقعات غیرواقعبینانه اگر در کنار مذاکره مستقیم با آمریکا قرار بگیرد میتواند به ایجاد یک فضای مثبت و راهکار برد-برد در اوایل سال 2025 منجر شود.
زهرا اکبری
-
جمعه ۲۷ مهر ۱۴۰۳ - ۱۸:۱۱:۵۶
-
۱۶ بازديد
-
-
پیام ویژه
لینک کوتاه:
https://www.payamevijeh.ir/Fa/News/1524934/