سرمقاله شرق/ باده بیکفاف
یادداشت
بزرگنمايي:
پیام ویژه - شرق / «باده بیکفاف» عنوان یادداشت روز در روزنامه شرق به قلم سیدمصطفی هاشمیطبا است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
بازدید چندساعته رهبر انقلاب از نمایشگاه دستاوردهای خلاقانه متخصصان ایرانی و صحبتهای ایشان و نیز توصیه به مسئولان برای بازدید از نمایشگاه همه خوب و ارزشمند بود و حتما توجه مسئولان به پشتیبانی از مبتکران و استفاده از آنچه پدید آمده را برمیانگیزد. هرچند نظام اداری و مالی کشور ما به دلایل متعدد نوعا نمیتواند خطرپذیری را بپذیرد و نیز به خاطر سوءاستفادههای متعدد افراد در نظام پولی- بانکی کشور و اعطای تسهیلات مالی اجباری، مبتکران و مخترعان برای توسعه کار، دستبسته هستند اما مواردی بوده که با کمک ناچیزی مجموعهای تشکیل و توانی شکل گرفته است و البته نه در حد بزرگ و قابل تعمیم.
معمولا مبتکران و متخصصان در حد توان خود کار خود را عرضه میکنند و البته تبدیل آن به مجموعهای که بتواند از یک سو نیازهای کشور را تأمین کند و از سویی به امر صادرات بپردازد، در حد وسع و توان ایشان نیست و بهجد مسئولان کشور باید با پذیرش ابعاد مختلف کار توانهای به نمایش گذاشتهشده را در مقیاس نیاز جامعه گسترش دهند و نه آنکه هر مسئولی بگوید، باید بشود و بعد که نشد، بگوید من که گفتم. وظیفه مسئولان کمک به تبدیل جزء به کل مورد نیاز است و نه فقط گفتن و خواستن.
از سویی برخی نمایشهای صنعتی فرصتی برای به اشتباه انداختن مسئولان است. در شهریور ماه 1402 یعنی تقریبا یک سال و نیم قبل، وزیر وقت صمت که هماکنون وزیر نیرو است، با ارائه یک دستگاه اتومبیل برقی به رئیسجمهور وقت به عنوان ساخت داخل گفت که تا پایان سال 1402 صد هزار دستگاه از این نوع اتومبیل به بازار عرضه میشود. در همان موقع نوشتم که اگر هم این کار بشود- که نمیشود- به دلایل متعدد خاصیتی در بر ندارد. امروز پس از یک سال و نیم حتی یک دستگاه از آن نمایش به خیابان نیامده و فقط گاه و بیگاه چون نخود در شلهزرد، تاکسیهای برقی وارداتی شهرداری را میبینیم که نوعا هم برای خالینشدن باتری در کنار خیابان به انتظار ایستادهاند. هیچکس هم نمیگوید آقای وزیر صمت قبلی و نیروی فعلی، نمایش شما چه بروندهی داشت؟ حالا هم معاون اجرائی رئیسجمهور میگوید تصمیمهای خوبی درباره برقیکردن اتومبیلهای تهران گرفتیم ولی نمیگوید چه تصمیمی. بعید است این تصمیمات متضمن کار شود و اولین دلیل آن هم عدم انتشار تصمیمات است زیرا نوعا ما نقد را بر نمیتابیم.
در عین حال با توجه به شرایط کشور در زمینههای مختلف نیازهای فنی و تکنولوژیک کشور بسیار بسیار بیشتر از آن چیزی است که در نمایشگاه مذکور به فعل رسیده و به همین دلیل هم میبینیم که مسئولان با کشورهای خارجی وارد قراردادهایی میشوند که حجم بزرگی از درآمد ارزی کشور را به خود جذب میکند مثل قطار برقی سریعالسیر تهران- مشهد که اصلا اولویت ندارد و قرارداد آن با سروصدا منعقد شد و نیز قطار سریعالسیر برقی قم- اصفهان که معلوم نشد سرنوشت قراردادش چه شد و نیز دو نیروگاه اتمی با روسیه هر کدام با هزینه پنج میلیارد دلار که هر سه قرارداد سرنوشت نامعلومی پیدا کرده و هر سه غیرضروری و غیراقتصادی است. ما بر دریایی از فاضلاب و پسماند زندگی میکنیم و قادر به دفع و تغییر آن نیستیم، ما به دهها و صدها مشکل فوری و ضروری مبتلا هستیم، آنگاه یکباره میخواهیم زائران حرم رضوی به جای هشت ساعت فقط سه ساعت در راه باشند. آیا این ضرورت و اولویت است؟
میخواهم بگویم نیازهای با اولویت فنی و تکنولوژی کشور بسیار وسیع است اما گاه به سراغ آنهایی میرویم که هم هزینه بسیار دارد و هم اولویت ندارد. اگر تمام آنهایی که در نمایشگاه دستاوردها شرکت کردهاند، به تولید با مقیاس وسیع برسند، در برابر نیازهای کشور که روند تخریب را متوقف کند و ما را به نقطه صفر توسعه یعنی نقطه عطف نزول به صعود برساند، بسیار کوچک است و نباید به این دل خوش کنیم که بلی با این دستاوردها مسائل کشور حل میشود و به فلاح میرسیم به قول معروف، کجا کفاف میدهد این بادهها به مستی ما.
آری به تمام قوا باید به صنعتگران، مبتکران و خلاقان کمک کنیم و به توسعه و تکمیل تولیداتشان همت بگماریم (که معمولا نمیکنیم) ولی اگر همه اینها هم به فرض اتفاق افتد، تأثیری در روند فعلی تخریب کشور ندارد و باید که موضوع را گسترده، همانطور که هست، ببینیم و با درک اولویتها از همه امکانات فنی و علمی موجود جهان برای جلوگیری از رفتن به حضیض استفاده کنیم.
این بار به قول سهراب نباید گفت چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید بلکه باید گفت چشمها را باز کنیم و همه جا و همه پدیدههای موجود و مؤثر در جامعه را ببینیم، به وسعت ایران و مرزها و به عمق وجود انسانها. ببینیم در طول سالهای گذشته چه شده، چه کار کردهایم، سرعت کار چه میزان بوده، نیازها چه اندازه بوده، نیازها را با سرعت کارها مقایسه کنیم. این دو در مسابقه هستند. نیازها با سرعت پیش میروند اما کارها یا تعطیل یا کند بوده است. پس دونده کارها از دونده نیازها و ضرورت بسیار عقب افتاده است و چیزی نمانده که درمانده شود. حداکثر مثل آن دونده دوی مارتن که به جای دو ساعت، پس از هشت ساعت آن هم خسته و زخمی و متلاشی به مقصد رسید، خواهیم شد و البته گمان آن هم نمیرود که بههوش باشیم.
-
پنجشنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۲:۴۴:۲۹
-
۱۲ بازديد
-
-
پیام ویژه
لینک کوتاه:
https://www.payamevijeh.ir/Fa/News/1558652/