چرا عمان همواره مطمئنترین محل مذاکرات برای ایران است؟
یادداشت
بزرگنمايي:
پیام ویژه - رویداد 24 /متن پیش رو در رویداد 24 منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
روابط ایران و عمان همواره در تاریخ منطقه ما جایگاهی ویژه داشته است. در منطقهای که عمدتا درگیر رقابتهای سیاسی، ایدئولوژیک و نظامی بوده، پیوند ایران و عمان جلوهای از رویکرد عملگرا و متوازن را نشان میدهد. این رویکرد بهویژه پس از رویکارآمدن سلطان قابوس بن سعید در سال 1970 میلادی (1349 شمسی) بارزتر شد.
بازار ![]()
علیرضا نجفی| عمان یکی از کهنترین دولتهای مستقل جهان عرب، در جنوب شرقی شبهجزیره عربستان قرار دارد و با دسترسی به اقیانوس هند و دریای عرب، پیشینهای درخشان در دریانوردی دارد. دریانوردان عمانی از دیرباز به سواحل هند، شرق آفریقا و حتی چین سفر کردهاند. این تاریخ پرفراز، عمان را به گذرگاه فرهنگها و ادیان بدل کرد و روحیهای تسامحگرا در سیاست و جامعهاش ریشه دواند. برخلاف برخی کشورهای عربی، عمان از تکبعدی شدن پرهیز کرد و فضایی باز برای همزیستی اقوام و مذاهب پدید آورد؛ ویژگیای که بعدها بر دیپلماسیاش نیز سایه انداخت.
از سده شانزدهم، قدرتهای استعماری، چون پرتغال و بریتانیا به آبهای عمان چشم دوختند. مسقط زمانی در چنگ پرتغالیها بود و سپس بریتانیا نفوذ خود را گستراند. اما خاندان آلبوسعیدی از میانه قرن هجدهم، این سلطه را به چالش کشیدند و عمان را به قدرتی منطقهای رساندند. نفوذ عمان تا زنگبار در آفریقا رسید و تجارتش با غرب و آمریکا گسترش یافت.
سرزمین عمان مدتها به دو بخش «مسقط» و «عمان» تقسیم میشد. این تقسیمبندی به تمایز میان ساحل (مسقط) و درون سرزمین (ناحیه کوهستانی و صحرایی) برمیگشت؛ بهنحویکه بخش درونی ساخت قبیلهای عمیقی داشت و تمایل مردم آن به حفظ سنتهای مذهبی و سیاسی اباضیه بود. اما بخش ساحلی تحت تاثیر تجارت دریایی، روابط بازرگانی و تماس بیشتر با خارجیان بود.
دوران سلطنت سلطان سعید بن تیمور و انزوای داخلی
سلطان «سعید بنتیمور»، پدر سلطان قابوس، که از دهه چهل تا سال 1970 بر عمان فرمانروایی کرد، فردی مرتجع و عقبمانده بود که با مدرنسازی این کشور مخالف بود و به همین دلیل کشور عمان در سالهای حکمرانی او اوضاع اقتصادی و بهداشتی وخیمی داشت. در نتیجهی چنین شرایطی شمار زیادی از عمانیها برای تحصیل و کار به خارج مهاجرت کردند. تنها بیمارستان عمان به وسیله مبلغین مسیحی کلیسای آمریکا اداره میشد، تا سال 1970 هفتاد و پنج درصد کودکان در بدو تولد فوت میکردند، تراخم، بیماریهای آمیزشی و سوء تغذیه بسیار زیاد بود، فقط سه مدرسه و 10 کیلومتر جاده آسفالته در کشور وجود داشت، هیچ محصلی حق نداشت از کلاس ششم بالاتر برود، کودکان و دختران از هرگونه تعلیم و تربیت محروم بودند، و در مجموع 5 درصد از کل جمعیت قادر به خواندن و نوشتن بودند.
در حکومت سعید بن تیمور کشیدن سیگار، بازی فوتبال و والیبال، پوشیدن کفش و شلوار (همه باید دشداشه عربی و صندل میپوشیدند) عینک به چشم گذاشتن، برق، ورود دارو، غذاخوردن در ملا عام و بیش از پانزده دقیقه صحبت کردن ممنوع بود. سعید بن تیمور شخصیتی پارانویایی داشت و حتی پسرش قابوس را در کاخ خود زندانی کرده بود.
بحران اقتصادی، سیاستهای سختگیرانه و محدودیتهای اجتماعی در دوران سلطان سعید موجب نارضایتی گسترده مردم عمان شد؛ نارضایتی عمدهای که بهویژه در استان ظفار مشهود بود.
ظهور سلطان قابوس بن سعید و آغاز «رنسانس عمانی»
در سال 1970 میلادی قابوس بن سعید با یک کودتای بدون خونریزی پدر خود را از قدرت کنار زد و خود بر جای او نشست. وی بر خلاف پدرش فردی مدرن بود و در نتیجه اصلاحات گستردهای را در کشور آغاز کرد؛ تا حدی که دوره سلطنت قابوس به «رنسانس عمانی» مشهور شد. زمانی که قابوس علیه پدرش کودتا کرد سی سال بیشتر نداشت و عمان یکی از فقیرترین کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بود.
قابوس با مدرنسازی سریع کشور، توسعه زیرساختها، گسترش آموزش و بهداشت و ساخت مناطق محروم اوضاع کشورش را دگرگون کرد و با افزایش فروش نفت و جذب سرمایهگذاری خارجی تمام شاخصهای توسعه را در عمان بالا برد.
سلطان قابوس نام کشور را از «سلطاننشین عمان و مسقط» به «سلطاننشین عمان» تغییر داد و پرچم و پول این کشور را عوض کرد. همچنین به شهروندان آزادیهای مذهبی اعطا کرد و به نزاعهای مذهبی خاتمه داد. قابوس بیش از همه چیز به دنبال ثبات سیاسی بود و با اتخاذ سیاست بیطرفی در بسیاری از منازعات منطقهای و ایفای نقش میانجی در بحرانهای بینالمللی، تصویری از یک پادشاهی معتدل و میانهرو را از خود به نمایش گذاشت. در کل نیز موفق شد در عرصه اجتماعی و سیاسی نوعی ثبات توام با اصلاحات محافظهکارانه را دنبال کرده و کشورش را به یکی از کشورهای ثروتمند منطقه بدل کند.
اما رویدادی با نام شورش ظفار سلطنت قابوس را به چالش کشید و در همین نقطه بود که ایران وارد ماجرا شد که جلوتر به آن خواهیم پرداخت.
روابط ایران و عمان
پیشینه مناسبات ایران و عمان به دورههای کهن برمیگردد. اما در دوره صفویان، پرتغالیها در مسقط حضور داشتند و گاه درگیریهایی با نیروهای ایرانی رخ میداد. بعدها در حکومت نادرشاه افشار ایرانیها مدتی سواحل عمان را تصرف کردند. این مسئله تا چند قرن باعث ایجاد ذهنیت منفی نسبت به ایرانیان شده بود. اما دوران معاصر شاهد چرخشی کلی در روابط دو کشور بود و نقط عطف این چرخش به شورش ظفار بازمیگردد.
شورش ظفار که در سال 1963 آغاز شد، در ابتدا یک شورش کوچک قبیلهای بود که توسط جنبش آزادیبخش ظفار علیه سعید بن تیمور، پدر سلطان قابوس، ایجاد شده بود. عقبماندگی عمان در دوره سلطان سعید، بهویژه در استان جنوبی ظفار، که از نظر فرهنگی و قومی با بقیه عمان متمایز بود، بسیار مشهود بود. تا مدتها، شورشیان با نیروهای دولتی زد و خوردهای محدودی داشتند. سلطان عمان دوهزار نیروی نظامی داشت و افسران بریتانیایی رهبری اصلی این نیروی دو هزار نفره دولت عمان را بر عهده داشتند. بریتانیاییها که از سال 1646 به سلطاننشین عمان آمده بودند، میخواستند حکومت سلطان را حفظ کنند. اهمیت عمان همچنین به دلیل ذخایر انرژی و موقعیت جغرافیایی آن بود؛ موقعیتی که بر سواحل جنوبی تنگه هرمز مشرف است. اما در کل دخالت بریتانیا در عمان همچنان محدود بود.
ماجرا وقتی خطرناک شد که در کشور همسایه عمان، یعنی یمن، انقلاب کمونیستی رخ داد و دولت کمونیستی جمهوری دموکراتیک خلق یمن، مشتاق به حمایت از شورشیان ظفاری بود و آنها را با اسلحه، منابع مالی و نیروی انسانی پشتیبانی میکرد. علاوه بر این، جمهوری دموکراتیک خلق یمن برای جلب حمایت از دیگر دولتهای کمونیستی نیز تلاش کرد. چینیها رهبران شورشی را در چین آموزش میدادند و مشاوران چینی در عملیات نظامی با شورشیان همراه بودند. کره شمالی نیز به ظفاریها کمک میکرد. اتحاد جماهیر شوروی و کوبا نیز برای آنها سلاح میفرستادند.
در واقع این تاسیس جمهوری دموکراتیک خلق یمن بود که ماهیت ایدئولوژیک جنبش چریکی ظفار را به طور اساسی تغییر داد. این تغییر در سال 1968، زمانی که شورشیان نام گروه خود را به «جبهه مردمی برای آزادی خلیج عربی» تغییر دادند، علنی شد. این گروه دیگر به آزادسازی ظفار اکتفا نمیکرد، بلکه قصد داشت کمونیسم را در سراسر خلیج فارس گسترش دهد. با دسترسی به تسلیحات مدرن، تعداد آنها اکنون به حدود 6000 نفر رسیده بود. در سال 1969 درگیریهای پراکنده بین نیروهای دولتی و شورشیان از یکی دو مورد در هفته در سال 1967، به دو یا سه مورد در روز افزایش یافت. جبهه مردمی... تا سال 1970، حدود 80 درصد از ظفار را تحت کنترل خود داشت و بریتانیاییها تردید داشتند که سلطان بتواند این استان را تا سال بعد حفظ کند.
در همین نقطه بود که سلطان قابوس از ایران کمک خواست و ارتش شاهنشاهی ایران به داد سلطان رسید. سلطان قابوس رسما و به صورت کتبی از ایران درخواست کمک کرد و تا سال 1354 بیش از سه هزار نیروی ایرانی در عمان میجنگیدند؛ از جمله آنها یک تیپ زرهی و 16 جنگنده جت بود. ایرانیها در مقایسه با نیروهای مسلح سلطان قابوس بسیار مجهز بودند.
اما چرا قابوس از ایران کمک گرفت و نه از کشورهای عربی؟ هنگامی که قابوس به تخت نشست عمان از نظر دیپلماتیک منزوی بود، زیرا بسیاری از کشورهای عربی سلطان را عروسک خیمهشببازی بریتانیا میدانستند و به همین دلیل کمک اعراب منطقه به عمان با پیچیدگیهایی همراه بود. فقط در مراحل پایانی جنگ ظفار بود که دیپلماتهای بریتانیایی و عمانی توانستند قابوس را با سعودیها آشتی دهند و عمان با حمایت عربستان سعودی توانست در سپتامبر 1971 به اتحادیه عرب و سپس به سازمان ملل بپیوندد.
نجات عمان توسط ارتش ایران
محمدرضاشاه پهلوی در بهمن ماه سال 1351 به منظور آزمایش توان نظامی ارتش پیشرفته خود، شش هلیکوپتر ارتش ایران را برای تامین تدارکات پادگان نیروهای مسلح سلطان قابوس به منطقه دورافتاده «سرفیت» اعزام کرد؛ پادگانی که در معرض بمباران و تسخر به دست شورشیان بود. این عملیات سرآغاز مداخله گسترده ایرانیها در جنگ داخلی عمان بود. پیش از ورود ایران به ماجرا، هلیکوپترهای سلطان قابوس فرسوده شده بودند و از اینرو تعیینکنندهترین نقش ایرانیان توانایی حملونقل هوایی بود که از طریق هواپیماهای سی-130 و هلیکوپترهای شینوک انجام میگرفت. نیروی دریایی شاهنشاهی ایران نیز در کنار نیروی دریایی عمان فعالیت میکرد تا خطوط تامین شورشیان در طول ساحل را قطع کرده و همچنین برای نیروهای مستقر در خشکی پشتیبانی دریایی فراهم کند.
این حمایت خارجی به قابوس اجازه داد تا بالاخره روند جنگ را به نفع خود تغییر دهد. تا سال 1975، سلطان قابوس 11000 سرباز تحت فرمان خود داشت. ابتکار عملی که صحنه را به نفع نیروهای سلطان قابوس تغییر داد تشکیل یک خط دفاعی به نام «هورنبیم» بود که با کمک مهندسان و نیروهای ویژه ایرانی ساخته شد.
این خط دفاعی شامل هشت جایگاه در اندازه دسته و گروهان بود که به طول 60 کیلومتر از خلیج فارس تا صحرای داخلی کشیده شده بود. بدین ترتیب انقلابیون مجبور شدند برای تامین تدارکات و مهمات خود به جای کاروانهای شتر، از نیروی انسانی استفاده کنند. پس از موفقیت هورنبیم، ایرانیها خط دفاعی دیگری در جبهه غرب ساختند که به «دماوند» معروف شد. همچنین نیروهای چترباز ایرانی در سال 1351 موفق شدند جادهای را که استان ظفار را به مابقی خاک عمان متصل میکرد باز کنند و سپس نیروهای ویژه اردن به برای پشتیبانی و حفظ این جاده استراتژیک به میدان آمدند.
علاوه بر این، ایران همچنین نقشی دیپلماتیک در بقای سلطان قابوس داشت. با پادرمیانی ایران، مصر در دوره ریاستجمهوری سادات حمایت خود از انقلابیون ظفار را کنار گذاشت. عراق نیز پس از امضای توافقنامه الجزایر با ایران در سال 1975، حمایت خود از مبارزان ظفار را قطع کرد. چین نیز با تلاش برای بهبود روابط با محمدرضاشاه، به فرایند تعلیم و ارسال سلاح به ظفار پایان داد.
یگانهای نظامی ایران مجموعا سه سال در عمان بودند و نهایتا پس از تصرف شهر صلاله و شکست انتقلابیون ظفار به ایران بازگشتند. محمدرضا پهلوی در سال 1354 یعنی چند ماه پس از پایان نبرد ظفار، تعداد سربازان ایرانی کشته شده در این عملیات سه ساله را 50 نفر ذکر کرد. با این حال برخی منابع تعداد کشته شدههای نیروهای ارتش شاهنشاهی در این نبرد را بیش از 720 نفر ذکر کردهاند.
محمدرضاشاه پهلوی همچنین در پاسخ به خبرنگارانی که که دلیل حضور ارتش ایران در عمان را پرسیده بودند، گفته بود که بدون دخالت ایران، عمان به «آنگولا» تبدیل میشد و درباره سلطان قابوس نیز چنین گفته بود: «سلطان عمان کاملا تنها بود و هیچکس به وی کمک نمیکرد. در آنجا وحشیهای بدبخت ظفاری وجود داشتند که به خود، نام ارتش آزادیبخش داده بودند» از سوی دیگر سلطان قابوس در یک نشست خبری در ابتدای خرداد 1353 گفت: «عمان حق داشته است که از ایران چنین کمکی را دریافت کند؛ زیرا ایران یک کشور اسلامی و علاوه بر آن، کشوری دوست و همسایه است و قبول کمک از چنین کشوری، بسیار عاقلانه و منطقی بوده است.»
سلطان قابوس پس از پایان جنگ ظفار همواره خود را مدیون ارتش ایران و ایرانیان میدانست. بسیاری از مردم عمان نیز جنگ ظفار را دوران «خون دادن مشترک» ایرانیان و عمانیها در میدان نبرد میدانند و به همین دلیل ایرانیان را تکریم میکنند.
سیاست خارجی عمان پس از جنگ ظفار
سلطان قابوس پس از جنگ ظفار مشغول امور داخلی کشور خود بود. وی سیاست خارجی عمان را بر اصل «دوستی با همه، دشمنی با هیچکس» قرار داد و با این سیاست توانست در مناقشات منطقهای و بینالمللی از جمله در مسائل مربوط به اسرائیل و اعراب و تنشهای ایران و غرب، موضعی بیطرف و مصالحهجویانه اتخاذ کند و گاه بهعنوان میانجی نقشآفرینی کند. این رویکرد به عمان این امکان را داد که در دنیای پرتلاطم خلیج فارس و در مواجهه با بحرانهای مختلف، بهعنوان بازیگری مستقل و معتبر شناخته شود.
انقلاب اسلامی ایران و موضع ویژه عمان
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران برای بسیاری از کشورهای منطقه، از جمله عمان، شوکآور بود. ناگهان حکومتی که با سلطان عمان رابطه نزدیک داشت، سقوط کرد و نظامی بر پایه ایدئولوژی اسلامی ـ انقلابی بر سر کار آمد که شعار صدور انقلاب هم مطرح میکرد. بیشتر همسایگان ایران و بهطور خاص کشورهای عربی خلیج فارس، با نگرانی به تحولات تهران نگاه میکردند. اما عمان، مطابق رویکردی که پیشتر ذکر شد، خیلی زود هیئتی رسمی را برای دیدار با آیتالله خمینی و حاکمان جدید ایران فرستاد و اعلام کرد که توافقهای پیشین درباره امنیت تنگه هرمز را محترم میشمارد، مشروط بر آنکه دولت جدید ایران نیز حسننیت خود را نشان دهد. جالب اینکه آیتالله خمینی و مسئولان جمهوری اسلامی ایران نیز تاکید کردند که باوجود مخالفت با رژیم شاه، تعهدات مشروع بین ایران و عمان قابل استمرار است و هدف ایران برهمزدن نظم همسایگان نخواهد بود.
با آغاز جنگ ایران و عراق بیشتر اعضای شورای همکاری خلیج فارس عملا جانب عراق را گرفتند؛ چه از منظر ایدئولوژیک (عربی در برابر ایرانی) و چه از موضع راهبردی (مقابله با صدور انقلاب). اما عمان در این ماجرا نیز موضعی متفاوت اتخاذ کرد. سلطان قابوس ضمن ابراز امیدواری برای پایان سریع جنگ، تلاش کرد راه میانجیگری را باز نگه دارد. او سیاست انزوای ایران را مفید نمیدانست و معتقد بود باید راه مذاکره میان تهران و همسایگان عرب حفظ شود. ازسویدیگر نیز نمیخواست با حمایت صریح از ایران، خشم رهبران عرب منطقه را برانگیزد. این موازنه دشوار سبب شد عمان نقش روشنی در تسهیل تبادل پیام میان ایران و غرب ایفا کند و درعینحال روابط سیاسیاش را با عراق نیز قطع نکند. عمان تنها بر تامین امنیت تنگه هرمز تاکید داشت و از درگیری قدرتهای بزرگ در منطقه نیز استقبال نمیکرد. با وجود این، عمان بار دیگر اجازه داد در مواقع نیاز، ایالات متحده از پایگاههای این کشور (مانند پایگاه مصیره) استفاده لجستیکی کند؛ زیرا بیم آن میرفت که بستهشدن تنگه هرمز یا تشدید تنش در خلیج فارس، مستقیما به اقتصاد عمان لطمه بزند. در آن زمان نفت، بخش حیاتی اقتصاد عمان بود و هرگونه مختلشدن صادرات نفت از خلیج فارس، به بودجه این کشور آسیب وارد میکرد.
پایان جنگ ایران و عراق و نقش فعال عمان در دیپلماسی ایران
پس از پایان جنگ ایران و عراق و آغاز ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی، عمان بیش از پیش سعی کرد زمینهساز بازگشت تدریجی ایران به مناسبات عادی با منطقه و جهان شود. در واقع عمان بر این باور بود که انزوای طولانی ایران میتواند به تشدید تنشها و رقابتهای خطرناک منجر شود و راهحل بلندمدت برای امنیت خلیج فارس، ادغام ایران در ترتیبات منطقهای است. بر این اساس، مسقط در اوایل دهه 1990 میلادی از هرگونه گفتگوی دستهجمعی با تهران استقبال میکرد. زمانی که برخی اعضای شورای همکاری همچنان از نزدیکی به ایران هراس داشتند، عمان مخالف خط تحریم گسترده ایران بود. افزونبرآن، سفرهای رسمی متقابل سران دو کشور نیز رشد چشمگیری داشت.
در دهههای بعد موضوع برنامه هستهای ایران و بروز مناقشه میان ایران و قدرتهای جهانی، به چالشی فراگیر در عرصه بینالمللی بدل شد و ایران دوباره، و اینبار با اهدافی متفاوت، به انزوای بینالمللی تن داد. در این شرایط، عمان با حفظ رابطه نزدیک خود و، از سوی دیگر، ارتباطات ویژه با آمریکا، بهعنوان پلی ارتباطی میان ایران و بلوک غرب مطرح گردید.
در سالهای 2012 تا 2013، مذاکراتی محرمانه میان نمایندگان ایران و ایالات متحده در مسقط شکل گرفت و عمان میزبانی این مذاکرات را برعهده داشت. گفته میشود میانجیگری عمان و اطمینانبخشی این کشور به هر دو طرف نقش بسزایی در آغاز رسمی گفتوگوهای هستهای ایفا کرد. سپس روند گفتوگوها در چارچوب گروه 1+5 ادامه یافت و سرانجام در سال 2015 توافق هستهای (برجام) به امضا رسید. این موضوع نقطه عطفی بود که اهمیت مسقط را بهعنوان میانجیگر و تسهیلکننده دیپلماسی نشان داد.
عمان همواره کوشیده ضمن پایبندی به تعهدات خود در چارچوب شورای همکاری، مجرایی برای حفظ گفتوگو با ایران باز بگذارد. برای نمونه، زمانی که اعضای شورای همکاری میخواستند به دلایل مختلف روابطشان را با ایران کاهش دهند (نظیر دورهای که مسئله مداخله ایران در امور منطقه مطرح بود)، عمان به قطع رابطه تن نداد. حتی در بحران یمن (که از سال 2015 شکل جدیدی گرفت)، عمان از پیوستن به ائتلاف نظامی بهرهبری عربستان خودداری کرد و درعوض کوشید کانال مذاکره میان حوثیها و دولت مستعفی یمن را باز نگه دارد. همین استقلال سیاسی مسقط باعث شده است که ایران، عمان را دوست مطمئنتری در منطقه بداند.
-
جمعه ۲۲ فروردين ۱۴۰۴ - ۰۹:۴۱:۵۳
-
۱۷ بازديد
-

-
پیام ویژه
لینک کوتاه:
https://www.payamevijeh.ir/Fa/News/1579310/