پیام ویژه - مردم سالاری / « شجاعتهای بیبدیل ما » عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم جمشید یوسفی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
شجاعت در فرهنگ دینی و اسلامی ما، از فضائل نفسانی و صفات و اخلاق پسندیده و به معنای قوّت قلب در مصاف با دشمن و تحمل دشواریهای آن بوده و در زبان فارسی از آن به دلیری و بیباکی نیز تعبیر میشود.
عالمان علم اخلاق نیز شجاعت را به استقامت و اعتدال قوه غضبیه تعریف کرده و استقامت و اعتدال آن را به این مضمون دانستهاند که فرد یا افراد به آسانی تحت فرمان عقل درآیند و از انحراف به دو سوی افراط «تهور» و تفریط «جبن» اجتناب نمایند.
اگر چه برخی از صاحب نظران با تلقی و دریافت جبن از مفهوم تفریط در شجاعت و معنای تهور از مفهوم افراط در شجاعت به عنوان صفت ناپسند موافق نیستند. زیرا در نگاه آنان تهور از مقوله فعل است نه صفت و از این جهت نمیتواند افراط در شجاعت به شمار آید.
به همین ترتیب در نگاه آنان جبن به معنای عدم قوت قلب است که با وصف فوق تفریط در شجاعت محسوب نمیشود، بلکه نسبت جبن و شجاعت مصداق عدم و ملکه است و نمیتوان آن دو را، دو مرتبهی متفاوت از یک مقوله مشکک دانست.
با این توصیفات، کسی که قوت قلبش را نابجا و در موردی غیر عقلایی به کار برد، متهور نام میگیرد، کسی که خود را در معرض هلاکت قرار میدهد یا بدون سلاح به طرف شیر میرود، یا بدون سلاح و انگیزه عقلایی و شرعی با دشمن درگیر میشود و... از مصادیق این اصطلاح هستند و البته افعال متهورانه منهی عقل و شرع هستند: «...وَ لا تُلْقُوا بِاَیْدِیکُمْ اِلَی التَّهْلُکَهِ... و خود را به دست خویش به مهلکه و مخاطره نیندازید....».
به بیان دیگر میتوان گفت تهور به معنی کفران نعمت شجاعت و کاربرد نابجای آن است و موجب به خطر انداختن خود و دیگران و مفاسد بسیار دیگر میشود.
حال، با عنایت به مفهوم پیش گفته پرسش آن است که حضور سران قوا متفقا و در کنار یکدیگر و به ویژه در صف نخست نماز جمعه نصر به امامت رهبری نظام چه توجیهی داشته و آیا از مصادیق شجاعت به شمار میآید؟ وجه و جنبه دیگر پرسش فوق این است که اگر ﺣﻔﻆ ﺳﻼﻣﺖ و نفس از مستقلات عقلیه است ﻭ براساس ﻗﺎﻋﺪﻩ ﻻﺿﺮﺭ ﻭ ﻗﺎﻋﺪه لا حرج و ﻋﻘﻞ ﻭ ﻓﻄﺮﺕ ﻭ ﻭﺟﺪﺍﻥ ﻫﺮ کس و با هر ﺍﻗﺪﺍﻣﻲ که ﺟﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻳﺎ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ ﺁﺳﻴﺐ قرار دهد ﺣﺮﺍﻡ ﻭ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖﺁﻭﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺿﻤﺎﻥ ﺷﺮﻋﻲ ﺩﺍﺭﺩ، آیا رقم خوردن چنین اتفاقی از مصادیق بیتوجهی به این احکام شمرده نمیشود؟
همچنین اگر بپذیریم خصومت ذاتی جمهوری اسلامی و رژیم صهیونیستی، به ویژه در شرایط بحرانی کنونی که به مثابه آتش برون آمده از زیر خاکستر عداوت، بسترساز رویارویی و تقابل جدی میان آنان بوده، آیا نمیتوانست در این فرصت پیشآمده در نماز جمعه نصر، ضربه مهلکی بر پیکر جمهوری اسلامی وارد نماید؟ و در مفروض فوق چه سرنوشتی برای کشور قابل تصور بود؟
این پرسشها در مقطعی از حاکمیت جمهوری اسلامی مطرح است که بسیاری از متفکران دگراندیش و حتی بسیاری از شهروندان سیاست و رویکرد حاکمیت در تعامل با برخی از کشورهای بلوک شرق و قطع ارتباط و تعامل با غرب را با رجوع به عقل و فطرت خود نپذیرفته و حتی اتخاذ اینگونه سیاستها و کنشها را خلاف آرمانهای نظام اعتقادی و اهداف انقلاب خویش میدانند.
شوربختانه باید اذعان نمود که صاحبان این منظرگاه، چه بسا به واسطه نامعقول یافتن چنین عملکردی به جای پرسش و یا حتی اعتراض به رفتارهایی از حکومت دینی، که آن را در تناسب با دین نمییابند و یا به هر دلیلی نامطلوب میپندارند، دین را ناکارآمد دانسته، تخطئه کرده و گویند اگر دین این است که ما برای نجات فلسطین و لبنان و... که خارج از حوزه قدرت ماست باید تن به نابودی کشور خود بدهیم و در عذاب فقر مفرط هممیهنان خویش شکنجه شویم، کوفتن بر طبل چنین دینی از کدام ضرورت نشأت گرفته و اساسا ما این چنین دین غیر معقول را نمیخواهیم.
http://www.Yazd-Online.ir/fa/News/1522286/سرمقاله-مردم-سالاری--شجاعتهای-بیبدیل-ما