پیام ویژه - اعتماد / « بررسی متغیرهای اثرگذار بر روند تحولات منطقه » عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد نوشته محمدجواد قهرمانی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
با گذشت بیش از یک هفته از حمله موشکی جمهوری اسلامی ایران علیه اسراییل، همچنان بحثهای متعددی پیرامون وضعیت پیش روی منطقه مطرح میشود. اگرچه عمده بحثها بر نوع واکنش اسراییل متمرکز است، اما به منظور درک بهتر وضعیت منطقه باید به کنشگرانی پرداخت که سیاست آنها در گذشته بیشترین تاثیر را بر وضعیت منطقه برجای گذاشته یا انتظار میرود در حال حاضر موثر باشند. بنابراین به منظور روشن شدن وضعیت منطقه، سیاستهای کلان آنها و ادراکشان از وضعیت تحولات منطقه ضروری است. بنابراین مهمترین پرسشی که میتوان مطرح کرد، این است که با توجه به سیاست کلان کنشگران دخیل میتوان انتظار داشت چه متغیرهایی بیشترین تاثیر را بر ادامه منازعه ایران و اسراییل داشته باشند؟ اولین متغیر مهم و تاثیرگذار بر شرایط منطقه، نقش و کنشگری امریکاست. این کشور برای دههها تلاش میکرد نقش برجستهای در خاورمیانه ایفا کند و میتوان گفت دکترین جنگ علیه ترور اوج تمرکز و حضور امریکا در منطقه را به نمایش گذاشت. اما به تدریج برخی فاکتورهای مهم و اثرگذار از جمله ظهور چین، اولویتهای راهبردی این کشور را تغییر و به تبع آن موضوع تمرکز بر آسیا پاسیفیک را به محوری مهم در سیاست خارجی این کشور تبدیل کرده است. در چنین شرایطی، امریکا خواهان حضور کمرنگتر در خاورمیانه بوده و در این میان کنشگران منطقهای ذینفع از حضور امریکا، از جمله اسراییل، دست به هر اقدامی زدهاند که بتوانند همچنان امریکا را در منطقه نگه دارند. اما به نظر میرسد اندک اندک به سبب تغییر محاسبات، ادراک موجود در امریکا در قبال کنشگری در خاورمیانه تحت تاثیر قرار گرفته است. با این حال، همانطور که در ادامه بحث به این موضوع برخواهیم گشت این تغییر، فرآیندی تدریجی است و در نتیجه نمیتوان انتظار داشت یک شبه استراتژی امریکا تغییر کند. در اینجا اشاره به این نکته ضروری است که برخی تحولات منطقه، سرعت و دامنه این تغییر را تحتالشعاع قرار میدهد. در کنار امریکا، روسیه و چین نیز دو کنشگر بزرگی به شمار میروند که انتظار میرود در فضای موجود در خاورمیانه از جمله ثباتسازی ایفای نقش کنند.
در این میان اما در رابطه با روسیه که خود درگیر جنگ اوکراین است توجه به این موضوع ضروری است که تا حد زیادی هر تحولی که به کاهش تمرکز غرب بر اوکراین منجر شود در خدمت منافع مسکو خواهد بود. همین امر میتواند نقش ثباتساز را از این کشور بگیرد. چین نیز بهرغم تمایل به افزایش حضور و کنشگری در منطقه، تاکنون تمایل زیادی برای حضور نظامی و امنیتی گسترده از خود نشان نداده و بیشتر بر موضوعات اقتصادی و فناوری متمرکز است. مضافا باید اشاره شود که پکن توسعه تعاملات اقتصادی را بر بخشهایی متمرکز کرده که در آن با چالشهای امنیتی کمتری مواجه بوده است. هر چند پکن از افزایش بیثباتی در منطقه به هیچوجه سودی نخواهد برد، اما وضعیت کنونی، فضایی را برای انتقاد و تحلیل مشروعیت نقش امریکا و شریک اصلی آن در منطقه یعنی اسراییل فراهم کرده؛ به این معنا نظمی که امریکا در منطقه دنبال میکند، ذاتا نظمی آشوبزاست.
کنشگران منطقهای نیز به عنوان بازیگران حاضر در منطقه نقش مهمی در تحولات منطقه ایفا میکنند. بسیاری از این کشورهای تاثیرگذار نیز به دلایل مختلف از جمله کاهش انتظارات از امریکا و همچنین تمرکز بر توسعه اقتصادی، تلاش میکنند خود را از درگیریهای منطقهای دور نگه دارند، هرچند همین کنشگران البته واقفند که گسترش درگیریها، حتی اگر نخواهند نیز میتواند آنها را درگیر کند. بخشی از تلاش آنها برای کاهش تنشها با ایران در همین راستا قابل تحلیل است. البته این کنشگران بر این باورند برخی تحولات از جمله هدف قرار گرفتن گروههای مقاومت شاید بتواند در راستای منافع آنها نیز باشد. بنابراین بهطور کلی این کنشگران نیز تلاش میکنند خود را از منازعات اخیر در منطقه دور نگه دارند.
در اینجا میتوان مشاهده کرد که بسیاری از کنشگرانی که سیاست آنها در مسائل منطقه تاثیرگذار است، تلاش میکنند نقش کمتری در منازعه اخیر ایران و اسراییل ایفا کنند، چراکه ورود به این درگیری به مثابه درگیری در یک بحران یا حتی جنگ ناخواسته و دور شدن از اهداف سیاست خارجی و داخلی آنها خواهد بود.
اما مهمترین متغیری که در اینجا میتواند بر منازعه درون منطقه اثر جدی بگذارد، ادراک تهدید میان ایران و اسراییل و در عین حال موضوع بازدارندگی میان آنهاست. به این معنا که به هر میزان که این دو کنشگر از جانب دیگری احساس تهدید داشته باشند امکان تشدید تنشها همچنان وجود دارد. همچنین هر کنشگری تصور کند بازدارندگی آن توسط دیگری با چالش مواجه شده است، تلاش میکند آن را با ابزارهای مختلف احیا کند.
در این خصوص میتوان گفت حمله موشکی ایران در زمانی به وقوع پیوست که در نتیجه اقدامات مختلف اسراییل، این تصور شکل گرفته بود که بازدارندگی تهران با چالش مواجه شده است.
در همین راستا، اگر اسراییلیها نیز به این ادراک برسند که بازدارندگی آنها تضعیف شده تلاش خواهند کرد به شیوههای مختلفی آن را احیا کنند. در نتیجه، بسیاری بر این اساس پاسخ نظامی اسراییل را قطعی تلقی میکنند. اما در صورتی که این ادراک نیز برای آنها حاصل شود که حمله ایران نشان میدهد تهران از توان کافی برای هدف قرار دادن منافع و داراییهای اسراییلی برخوردار است احتمالا بر نوع و دامنه واکنش آنها اثرگذار خواهد بود.
با این حال، این موضوع به معنای نادیده گرفتن نقش دیگر متغیرها نیست. در اینجا مهمترین متغیر، کنشگری امریکاست که همانطور که در بالا نیز اشاره شد تغییر راهبرد آن در منطقه به یکباره صورت نخواهد گرفت. ایالات متحده، اسراییل را شریک مهم خود در منطقه تلقی میکند و خود را متعهد به حمایت از آن میداند. در نتیجه حتی در اظهارات مقامات امریکایی نیز بر تبعات اقدام ایران و پاسخ قطعی اسراییل تاکید میشود. اما آنها نیز میدانند از آنجا که حمله به برخی اهداف میتواند پیامدهایی برای منافع و داراییهای این کشور داشته باشد، از جمله تضعیف رژیم منع گسترش یا به هم ریختن بازار جهانی انرژی آن هم در آستانه انتخابات، تلاش میکنند در شکلدهی به انتخابهای اسراییل ایفای نقش کنند.
در این میان، اسراییل نیز با آگاهی از این امر تلاش میکند تا جایی که میتواند بر دولت دموکرات امریکا فشار وارد آورد. همین امر نیز ظاهرا به بروز برخی بیاعتمادیها میان دو طرف انجامیده است. در نتیجه، همچنان بهرغم کاهش اهمیت خاورمیانه و نزدیک بودن انتخابات امریکا که بر قدرت اهرمهای دولت بایدن تاثیر منفی دارد، نمیتوان نقشی که واشنگتن میتواند ایفا کند را نادیده گرفت.
http://www.Yazd-Online.ir/fa/News/1522850/سرمقاله-اعتماد--بررسی-متغیرهای-اثرگذار-بر-روند-تحولات-منطقه