پیام ویژه
رقابت عشقی دو پسر جوان رنگ خون گرفت
يکشنبه 6 آبان 1403 - 20:57:10
پیام ویژه - اعتماد / رقابت دو پسر به خاطر تصاحب عشق یک دختر خون به پا کرد و پسر جوان، رقیب عشقی‌اش را کشت و داخل یک چاه انداخت.
متهم با رقیب عشقی خود قرار گذاشت و او را با ضربه چاقو که به گردنش برخورد کرد، به قتل رساند.

ماموران پلیس یک سال قبل با گزارش سه مرد در جریان مرگ جوانی به نام رامین قرار گرفت. آنها گفتند: رامین را کشتیم و جسدش را داخل چاهی انداختیم.
ماموران با توجه به این اعتراف به چاه مورد نظر رفتند و جسد را از داخل آن بیرون کشیدند.
پرونده با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه 13 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه اول رسیدگی، کیفرخواست عیله متهم خوانده شد و سپس اولیای دم در جایگاه قرار گرفتند و خواستار صدور حکم قصاص شدند.
وقتی نوبت به متهم اصلی به نام کاوه رسید، او اتهام را قبول نکرد و گفت: من عاشق دختری به نام نازی بودم تا اینکه متوجه شدم در زندگی او پسری به نام رامین هم وجود دارد. وقتی از نازی پرسیدم ماجرا چیست، گفت رامین مزاحم او می‌شود. این‌طور بود که از نازی خواستم با رامین قرار بگذارد. من به اتفاق یاسر و سعید که آنها هم از دوستان نازی بودند سر قرار حاضر شدم و رامین را با ضربه چاقو زخمی کردم و بعد هم سعید و یاسر او را به چاه انداختند و یک سنگ بزرگ هم روی چاه انداختند و بعد همگی فرار کردیم. من از یاسر و سعید خبر نداشتم تا اینکه متوجه شدم به شهرستان رفته‌اند و من هم به دنبال آنها رفتم. بعد بزرگان فامیل گفتند خودتان را معرفی کنید و ما تصمیم گرفتیم این کار را بکنیم.
در ادامه نوبت به یاسر رسید. او گفت: من در جریان قتل نبودم. چند وقت قبل از حادثه، نازی به من گفته بود که سفره‌خانه بزرگی در ورامین باز کرده و ما را دعوت به کار کرد. من و سعید هم برای کار رفته بودیم که آنجا با کاوه آشنا شدیم. کاوه گفت باید یک نفر را ادب کنیم و ما هم با او همکاری کردیم، چون نازی خواسته بود. سر قرار رفتیم و رامین را دیدیم. کاوه یک ضربه به گردن رامین زده بود. وقتی ما رسیدیم او خون زیادی از دست داده بود. بعد من و سعید او را داخل چاه انداختیم. کاوه به من گفت حالا سعید را بکش چون دهن‌لق است و ممکن است همه چیز را لو بدهد. من سراغ نازی رفتم و او را آوردم و گفتم قرار بر آدم‌کشی نبود. بیا جلوی کاوه را بگیر. نازی با کاوه صحبت کرد و همه چیز تمام شد. سپس موضوع را به سعید گفتم و با هم به شهرستان فرار کردیم. می‌دانستم اگر سعید را بکشم، بعدش کاوه من را می‌کشد. قضیه را به بزرگان فامیل گفتیم و بعد که کاوه به دنبال ما آمد، آنها به ما گفتند بهتر است اعتراف کنید و ما هم سعی می‌کنیم رضایت بگیریم. این‌طور شد که خودمان را تسلیم کردیم.
سپس سعید در جایگاه قرار گرفت. او هم اظهارات یاسر را تایید کرد و گفت در جریان آدم‌کشی نبود.
وقتی نوبت به نازی رسید، او اتهام معاونت در قتل را رد کرد و گفت: من اتهام را قبول ندارم. رامین مدت‌ها بود که مزاحم من می‌شد و از دستش کلافه شده بودم. موضوع را به کاوه گفتم، البته می‌دانستم کاوه من را دوست دارد. کاوه به من گفت با رامین قرار بگذار تا گوشمالی‌اش بدهم. من فکر نمی‌کردم می‌خواهند او را بکشند، وگرنه قرار نمی‌گذاشتم. وقتی که او را کشتند و جسدش را داخل چاه انداختند، من از طریق یاسر و سعید در جریان ماجرا قرار گرفتم و خودم نقشی در قتل نداشتم.
در ادامه، قضات برای بیان آخرین دفاع، متهمان را به جایگاه دعوت کردند. پیش از آمدن متهمان، اولیای دم گفتند اول از کاوه و سپس از نازی شکایت دارند و خواستار مجازات برای آنها هستند.
سپس کاوه در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من اتهام قتل را قبول ندارم، چون من یک ضربه به مقتول زدم، در حالی‌که دو ضربه به او وارد شده است. وقتی ما رامین را می‌زدیم، او را به سمت یاسر پرت کردم و چاقوی یاسر هم به رامین برخورد کرد. او باعث مرگش شد. من قاتل نیستم.
سپس آخرین دفاعیات سه متهم دیگر هم گرفته شد و در نهایت هیات قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.

http://www.Yazd-Online.ir/fa/News/1526712/رقابت-عشقی-دو-پسر-جوان-رنگ-خون-گرفت
بستن   چاپ