پیام ویژه
سرمقاله فرهیختگان/ چرا اسد رفت؟
دوشنبه 19 آذر 1403 - 14:44:39
پیام ویژه - فرهیختگان / «چرا اسد رفت؟» عنوان یادداشت روز در روزنامه فرهیختگان به قلم سید مهدی طالبی است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:
صبح روز گذشته (یکشنبه 18 آذر، 8 دسامبر) با خروج بشار اسد، حاکم سوریه از دمشق پایتخت این کشور و تسلط مخالفان بر آن، نظام سیاسی این کشور از بین رفت. جبهه التحریر به‌عنوان عامل نظامی سرنگونی اسد، از نظر جامعه بین‌المللی یک گروه تروریستی است؛ همان‌گونه که طالبان در زمان دستیابی به قدرت در افغانستان بود و است. به نظر می‌رسد وضعیتی شبیه سقوط کابل در 24 مرداد 1400 (15 اوت 2021) رخ داده است؛ حرکت سریع مخالفان دولت مرکزی به سمت شهرهای مهم و سپس پایتخت و درنهایت خروج رأس نظام سیاسی از کشور و تحویل قدرت طی معامله‌ای پنهان و نانوشته. آنچه در تابستان 1400 کابل رخ داد، در پاییز 1403 با شابلون در دمشق کشیده شد. درباره وقایع سوریه نکاتی وجود دارد که در ادامه به آنها پرداخته شده است. 
1- معامله سران سوریه
عقب‌نشینی‌های پی‌درپی ارتش، برجای گذاشتن ادوات و صرفا تخلیه نیروی انسانی و رسمیت بخشی به نخست‌وزیر دولت اسد از سوی تروریست‌ها نشانه‌هایی از هماهنگی و معاملات پشت‌پرده سنگین هستند. اگر آن‌گونه که ادعا می‌شود، اسد و نظام سوریه غافلگیر شدند، چرا پس از هوشیاری مقاومت نکردند؟

2- چرا اسد مقاومت نکرد؟ او چقدر تهدید ترور و حمله نظامی را جدی گرفت؟
 سوال مهمی وجود دارد؛ چرا نظام سوریه و شخص اسد در این نوبت برخلاف گذشته مقاومت نکردند؟ به نظر می‌رسد یکی از دلایلی که اسد جانش را برداشت و رفت، علاوه‌بر معاملات، هراس او از مرگ و همچنین قطعی بودن فروپاشی نظامش بوده است. اسد می‌دانست هم کشته می‌شود و هم کشورش مورد حمله همه‌جانبه قرار خواهد گرفت. گفته می‌شود رژیم‌صهیونیستی در قالب یک طرح بزرگ غربی، اسد را به ترور تهدید کرده بود. اسد در شرایط کنونی منطقه این تهدید را احتمالا بسیار زیاد جدی گرفت. دلیل آن نیز اقدامات رعب‌آور رژیم بود. سردار محمدرضا زاهدی، فرمانده سپاه لبنان در 13 فروردین 1403 در حمله به بخش کنسولی سفارت ایران در دمشق به شهادت رسید. در پی آن ایران عملیات وعده صادق-1 را اجرا کرد اما بار دیگر سردار عباس نیلفروشان، فرمانده بعدی این سپاه نیز 6 مهر 1403 در بمباران بیروت ترور شد. ترور تمام فرماندهان یگان رضوان در جلسه این یگان و همچنین سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله نیز برگ دیگری از اقدامات رعب‌انگیز بودند. درنتیجه ترور دبیرکل مقاومت لبنان و فرمانده سپاه لبنان، نیروهای مسلح ایران عملیات وعده صادق-2 را در انتقام از خون این دو فرمانده و همچنین اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس در روز 10 مهر (1 اکتبر) اجرایی کردند. با این وجود روز 12 مهر (3 اکتبر) سیدهاشم صفی‌الدین به همراه جمعی از فرماندهان عالیرتبه حزب‌الله ترور شدند. گفته می‌شود در وقایع آن روز تلاش شد فرماندهان ایرانی نیز ترور شوند. این وقایع برای اسد روشن ساخت اگر تصمیمی برای ترور وی گرفته شود، اجرایی شده و حمله نظامی بزرگی نیز در پی آن رخ خواهد داد. محاسبات اسد بر این مبنا بوده که علاوه‌بر کشته شدن وی، نظام بر اثر فشار مخالفان و حمله خارجی ساقط شده و جنگ به بهانه‌ای برای تخریب بیش از پیش کشورش تبدیل خواهد شد. می‌توان این محاسبات را رد کرد، اما او و همفکرانش احتمالا بر این مبنا تصمیم گرفته‌اند. 
3- شدیدترین ضربه را کدام بازیگر بین‌المللی خورد؟
طبق نظر کارشناسان ایران یک قدرت منطقه‌ای است اما روسیه همزمان با قدرت در شرق اروپا، به دلیل ابعاد قدرتش می‌توانست یک قدرت جهانی هم باشد. پس از فروپاشی شوروی و از دست رفتن قدرت جهانی روس‌ها، حضور در سوریه، طلیعه‌ای برای احیای قدرت جهانی مسکو بود. 
از این رو سقوط نظام سیاسی سوریه شاید ضربه‌ای به نفوذ منطقه‌ای ایران باشد، اما باعث تقلیل جایگاه کنونی تهران نمی‌شود ولی موجب فروکاست مسکو از یک قدرت جهانی به قدرت منطقه‌ای می‌شود. امروز روسیه به غیر از اوکراین در هیچ کجا حضور ندارد. در اروپا با توسعه ناتو بیشتر از گذشته به چالش کشیده شده و در قفقاز نیز با بحران در ارمنستان و گرجستان روبه‌روست. 
4. القاعده، شاخه‌هایش و ماهیت اقدامات ضدشیعی
حضور مبارزان عرب در افغانستان برای جنگیدن علیه شوروی که این کشور مسلمان را اشغال کرده بود، زمینه‌ساز شکل‌گیری القاعده شد. با فروپاشی شوروی، تیغ این جهادگرایان از سمت روس‌ها به سمت‌وسوی دیگری چرخید. آن‌ها که از کشورهای عربی برای جهاد به افغانستان آمده بودند، پس از شکست متجاوزان، تلاش کردند در محیط عربی این بار با غربی‌ها بجنگند؛ هرچند جهادی‌ها مرکز حضور و مدیریت خود را از افغانستان و پاکستان به جای دیگری منتقل نکردند. هجوم آمریکا به عراق اما به شاخه‌های منطقه‌ای القاعده وزن بیشتری نسبت به بدنه اصلی که پاکستان و افغانستان‌نشین بودند، داد. از این به بعد شاخه‌های القاعده در غرب آسیا فعال‌تر شده و در این میان وزن شاخه عراق، سوریه و عربستان سعودی افزایش یافت. با توجه به محیط فعالیت این گروه‌ها، در مجاورت جمعیت‌های انبوه شیعه، آنها دچار جهت‌گیری‌های ضدشیعی شدند؛ نقطه‌عطفی در چرخش تدریجی نوک پیکان القاعده. در شرایطی که آمریکا رژیم صدام حسین، دیکتاتور عراق را به‌عنوان حکومتی سنی‌مذهب سرنگون کرد، بغداد در دست شیعیان قرار گرفت. در نتیجه پیروان القاعده شیعیان را بخشی از نظم مدنظر آمریکا برداشت کردند؛ درحالی‌که واقعیت این بود که واشنگتن با سیاست‌ورزی تهران مجبور شد از حکومت مستقیم بر بغداد دست کشیده و ناچار شیعیان را به نحوی در رأس هرم قدرت وارد کند. تحولات سوریه دیدگاه‌های ضدشیعی شاخه‌های منطقه‌ای القاعده را پررنگ‌تر کرد. در آنجا نیز همانند عراق، القاعده برای فعالیت و مبارزه، یک حکومت با رؤسای تقریبا شیعه مذهب را هدف گرفت. شاخه القاعده عراق و سوریه از این پس به لحاظ فرماندهی، نفرات و ثروت به سرعت از بدنه اولیه و اصلی القاعده در افغانستان و پاکستان پیشی گرفتند. داعش، شرق سوریه و غرب عراق را به دست آورد و جبهه النصره در شمال سوریه جا خوش کرد. داعش و جبهه النصره علی‌رغم شباهت‌ها، تفاوت‌های زیادی داشتند. هردو گروه از سراسر جهان نیرو جمع‌آوری کردند، اما جبهه النصره در کشور دیگری تکثیر نشد ولی داعش از افغانستان تا لیبی و موزامبیک حضور یافت. این مسئله نشان می‌دهد جبهه النصره تا حد زیادی در سوریه، داخلی شده و صرفا بر سوریه تمرکز کرده است. از سوی دیگر، جبهه النصره شعارهای آرمان‌گرایانه داعش را درباره فتح سرزمین‌های دیگر، کشتار مخالفان و دشمنان به شکل تئوریزه‌شده ترویج نکرد. در اینجا باید میان سخنان و مواضعی که در حین جنگ یا بر اثر کینه‌توزی‌های شدید اتخاذ شده است با تئوریزه‌کردن آرمانی، دینی و حکومتی چنین دیدگاه‌هایی تفاوت قائل شد. داعش خود از ادغام چند گروه تشکیل شد اما جبهه النصره در همکاری با دیگر گروه‌ها، نشان داده عمل‌گرایانه رفتار کرده و می‌تواند دیگران را تحمل و با آنها تعامل کند. اگر گروهی وارد تعامل با محیط اطراف خود شد، این می‌تواند نشانه‌ای از سرایت‌پذیری تعاملش با گروه‌های دورتر باشد. 
5. تطبیق‌پذیری با قدرت
جبهه النصره در سال 2016، برای بهبود چهره خود و کاهش فشار بین‌المللی که به دلیل ارتباطش با القاعده ایجاد شده بود، نام خود را به «جبهه فتح الشام» تغییر داد. استقلال این گروه از القاعده نشانه‌ای از عمل‌گرایی آنها و تلاش برای تطبیق با اقتضائات حکومت کردن است. 
6. خطر حضور جهادی‌ها برای ترکیه و دولت‌های عربی
قدرت‌گیری جهادی‌ها در سوریه نه در شکل مستقیم بلکه به صورت غیرمستقیم تهدیدی جدی علیه تعدادی از کشورهای منطقه است. حضور اسلام‌گرایان رادیکال در رأس هرم یک کشور در منطقه عربی، می‌تواند برای عربستان سعودی و بیشتر از آن، مصر خطرناک باشد. دیدگاه‌های سلفی آنها می‌تواند تاثیراتی در ترکیه هم داشته باشد. 
7. نسبت و سرنوشت جبهه التحریر و ترکیه همان وضعیت بین پاکستان و طالبان است؟
گروهی که در سوریه بر سر کار آمده‌اند به لحاظ شباهت تقریبا همان نسبتی را با ترکیه دارند که طالبان با پاکستان داشت. پاکستان با حمایت از طالبان سعی کرد این گروه را به ابزار نفوذ خود در افغانستان تبدیل کند، اما تحت‌تاثیر فعالیت طالبان در افغانستان، طالبان در پاکستان نیز تشکیل شد. با تسلط طالبان بر کابل در سال 2021، به‌تدریج تنش‌ها میان این حکومت و اسلام‌آباد شدت یافت و به زدوخوردهای نظامی نیز منجر شد. 
8. نظام سوریه سقوط کرد؛ آیا جایگزین می‌شود؟
9. سرنوشت مقاومت لبنان چه می‌شود؟
بسیاری معتقدند با سقوط سوریه، حزب‌الله نیز سقوط کرده یا تضعیف خواهد شد. این مسئله از دو جنبه مطرح می‌شود؛ نخست آنکه مسیر تدارکات‌رسانی به مقاومت لبنان از طریق سوریه قطع می‌گردد و دوم آنکه احتمال دارد مخالفان به سمت لبنان حرکت کنند. در این خصوص مطالبی وجود دارد. بخشی از مسیر تدارکات‌رسانی به مقاومت در سوریه قرار دارد و همچنین خطر تهاجم تروریست‌ها به لبنان نیز محتمل است اما نمی‌توان با اتکا به آنها مقاومت لبنان را تمام‌شده دانست. مقاومت لبنان زمانی ایجاد شد که رژیم‌صهیونیستی نیمی از این کشور را در اختیار داشت و نیروهای ارتش سوریه نیز از مخالفان مقاومت حمایت می‌کردند. مخالفت دمشق با مقاومت تا جایی بود که در دهه 1980، ارتش سوریه به یکی از نقاط استقرار مقاومت لبنان حمله کرد و تعدادی را به شهادت رساند. مقاومت لبنان زمانی که مابین فشار نظامی رژیم‌صهیونیستی و سوریه قرار داشت و نیمه شمالی لبنان در اختیار دمشق و نیمه جنوبی تحت کنترل تل‌آویو بود، شکل گرفت، رشد کرد و به پیروزی رسید. 
مقاومت لبنان در جریان جنگ دوماهه اخیر با رژیم‌صهیونیستی نیز ضربات سنگینی خورد اما موفق به ادامه جنگ شد تا جایی که نتانیاهو درخواست آتش‌بس کرد. 
در شرایط کنونی نیز مقاومت لبنان بدون مسیر سوریه می‌تواند به حیات خود ادامه دهد. مگر امروز مقاومت با چه سلاحی با رژیم‌صهیونیستی می‌جنگند؟ آیا جنگنده، زیردریایی، ناو، تانک، زره‌پوش یا پادگانی مشخص در اختیار دارد؟ کلاشینکف، کاتیوشا، راکت‌های سنگین و پهپاد‌های انتحاری کوچک وسایلی نیستند که نتوان آن‌ها را تأمین کرد. چه اینکه رژیم‌صهیونیستی و ناتو در این مدت تمام مسیر‌های موجود را بستند، کاروان‌های عبوری را هدف قرار داده و درنهایت به چنان اشرافی دست یافتند که ضمن انجام عملیات پیجری، فرماندهان رضوان، دبیرکل و نایب‌رئیس اجرایی مقاومت را ترور کردند. نتیجه جنگ اما بازهم برخلاف خواست رژیم و حامیانش، شکست تل‌آویو بود. 
بخشی اساسی مشکل تل‌آویو، جغرافیای اندک رژیم‌صهیونیستی است که با هیچ سلاحی قابل‌جبران کامل نیست. 
جنبه دوم نگرانی‌ها، احتمال حمله تروریست‌ها به لبنان است. به نظر می‌رسد با توجه به جایگاه مقاومت لبنان در حمایت از قضیه فلسطین این اقدام بسیار دشوار باشد، از سوی دیگر برخی جریانات حاضر در میان مخالفان دولت سوریه، ارتباطات قابل‌توجهی با محور مقاومت دارند و در وقایع جنگ با رژیم‌صهیونیستی دوشادوش آن جنگیده‌اند. 
حتی اگر زور آن‌ها به مقاومت لبنان برسد که نمی‌رسد، آن‌ها حاضر نیستند با این اقدام ضمن از دست دادن حمایت‌های محور مقاومت و در رأس آن ایران، ضربات بعدی را متحمل شوند. 
10. تضعیف کلامی و عملی خشونت توسط مخالفان
مخالفان تاکنون تلاش کرده‌اند به‌شکل اعلامی و اعمالی، سخنان رعب‌آور نداشته و از انجام رفتار‌های هراس‌آور خودداری کنند. به همین دلیل تاکنون تصاویر کشتار مردم یا نظامیان اسیر شده و بدرفتاری با آنان منتشر نشده است. این احتمال وجود داشت که تروریست‌ها چنین اقداماتی را انجام می‌دهند اما دیگر تصاویری از آن‌ها منتشر نمی‌کنند. مخالفان برای زدودن این احتمال در اذهان، فیلم‌هایی از وضعیت سربازان اسیر منتشر کرده‌اند که نشان می‌دهد درظاهر با آنان بدرفتاری نمی‌شود. 
11. آیا همه مخالفان اسد تروریستند؟
سؤال مهمی وجود دارد. آیا تمام مخالفان اسد یا به‌معنای دقیق‌تر، تمام کسانی که علیه دولت دست به اسلحه برده‌اند، تروریست به حساب می‌آیند؟ ایران در ابتدای بحران سوریه درصدد میانجی‌گری میان گروه‌های اسلامگرا و دولت اسد بود اما هنگامی به‌شکل نظامی ورود کرد که داعش شکل گرفت. از این رو تمام مخالفان اسد، تروریست و غیرموجه نیستند. ایران پیش از داعش برای جلوگیری از توطئه رقبای منطقه‌ای علیه محور مقاومت صرفاً حضور مستشاری داشت اما پس از تقویت تکفیری‌ها حضورش را پررنگ کرد. 
12. تجربه طالبان قابل‌تکرار است؟
سؤال مهم دیگری هم درباره گروه‌های مخالف دولت سوریه وجود دارد. آیا آن‌ها همان کسانی‌اند که در گذشته بودند یا تغییر کرده‌اند؟ منطقه تاکنون چند تجربه پشت سر گذاشته که یک مورد آن، طالبان است. 
در افغانستان، ایران ابتدا از جبهه شمال دربرابر طالبان حمایت می‌کرد اما با تغییر رفتار این جبهه و تضعیفش، تهران به‌مرور روابطی را با طالبان شکل داد که تاکنون ادامه داشته است. 
در برهه‌ای بیش از آنکه طالبان به زیان منافع ایران عمل کند، این بازماندگان جبهه شمال بودند که تلاش می‌کردند برای تهران گرفتاری ایجاد کنند. این وقایع نشان‌دهنده پویایی‌ها در جهان سیاست و منطقه‌اند. 
13. اردوغان همچنان می‌صرفد؟
اردوغان بسیار خطرناک است و نمی‌توان او را نادیده گرفت. او جایی که دستش برسد از هیچ اقدامی فروگذار نیست. به نظر می‌رسد کنار رفتن او سودمندتر از باقی ماندنش شده باشد. 
14. زمانه رقابت، رویارویی و انتخاب میان آنکارا و تل‌آویو
ترکیه قدرتمند با رژیم‌صهیونیستی در شامات و آناتولی قابل جمع نیست. باید دید در دیدگاه غرب کدام‌یک بر دیگری ارجحیت خواهند داشت. آیا محور آنگلوساکسونی به پان‌ترکیسم برای رسیدن به آسیای میانه و سین کیانگ نیاز دارد یا بیشتر به فکر رژیم‌صهیونیستی است؟ هرچند صهیونیست‌ها نفوذ بالایی در غرب دارند، اما احتمالاً برای ضربه به چین و روسیه، پان‌ترکیسم اردوغان با چاشنی اسلامگرایی بیشتر به درد محور آنگلوساکسونی می‌خورد. 
رژیم‌صهیونیستی شاید درنهایت بتواند نفوذ و سلطه نیم‌بندی در غرب آسیا ایجاد کند اما پان‌ترک‌ها می‌توانند علاوه‌بر غرب آسیا علیه روسیه و چین هم عمل کنند. 
در اینجا باید به کنترل‌پذیری بازیگران هم توجه کرد. رژیم‌صهیونیستی به‌ظاهر قابل‌کنترل‌تر از ترکیه است، اما نفوذ بالای صهیونیسم جهانی بیشتر از پان‌ترک‌هاست و از این رو با تقویت بیش از پیش رژیم‌صهیونیستی، صهیونیسم جهانی نیز نفوذ خود در غرب را دوچندان افزایش خواهد کرد. از این رو پان‌ترکیسم درصورت رشد و تلاش برای فرار از مرکز قدرت محور آنگلوساکسونی قابل‌مهارتر می‌نماید. 
15. برنامه سرنگونی پان‌عرب‌ها ادامه دارد
غرب از زمان اشغال عراق و سپس در جریان بهار عربی، تمایل خود برای سرنگونی رهبران پان‌عرب و سران این مجموعه را نشان داده است. تصویری‌سازی از اعدام صدام و کشته شدن قذافی، نشان‌دهنده تلاش توأمان آمریکا برای حذف رهبران و از سوی دیگر مرگ تحقیرآمیزشان است تا باعث سرخوردگی در میان پان‌عرب‌ها شود. 
غرب مدت‌هاست پان‌عرب‌ها و دیدگاه‌های مقاومتی را به‌عنوان دو مانع خود برای تسلط بر منطقه شناسایی کرده و می‌کوشد هر دو را از بین ببرد. 
16. وضعیت آمریکا
نظام سوریه و مقاومت دیگر حضوری در جغرافیای سوریه ندارد و درنتیجه اقدامات ضدآمریکایی در این کشور نیز دیگر مربوط به مقاومت نخواهد بود. 
17. حمله به قلب همکاری قدرت‌های شرقی و تهدید پیشینی بریکس
سوریه مرکز همکاری ایران و روسیه در به چالش کشیدن نظم تک‌قطبی بود. همزمان با افزایش اعتراضات غربی به همکاری نظامی میان چین، روسیه، ایران و کره شمالی، ترامپ نیز اعضای بریکس را درخصوص جایگزینی دلار تهدید کرد. با از دست رفتن سوریه، جدیت غرب در حمله به مرکز این همکاری‌ها آشکار شد. 
18. فریب اسد
متحدان دمشق به دلیل اشتباهات این کشور، امکان حمایت کامل از آن را نیافتند. دولت سوریه مانند اشتباهش در سال 2011 که هشدار‌های پیشینی ایران را نادیده گرفت و همانند نبرد‌های داخلی که از اصلاح خودداری کرد، در شرایط کنونی هم اشتباهات مرگباری مرتکب شد. 
دمشق پس از تثبیت اوضاع که به کمک محور مقاومت به دست آمد، به کاهش حضور مقاومت چراغ‌سبز نشان داد تا روابط عربی و بین‌المللی خود را بهبود بخشد و حالا همان‌ها بدون آنکه مقاومت فرصتی برای حمایت از اسد به دست آورد، او را ساقط کردند. 
اسد شاید شجاع بود، اما چندان هوشمندی به خرج نداد. او متحدانش را پراکنده کرد، از اصلاح اوضاع داخلی حزب و دولت بازماند و در شرایطی که تیغ تیز دشمنان را دیده بود، باز فریب خورد. 
این مسأله را می‌توان از باقی ماندن دولت او در دمشق دید. 
جولانی رئیس جبهه التحریر به نیرو‌هایش اعلام کرده که «نهاد‌ها تا زمان تحویل رسمی تحت نظارت نخست‌وزیر سابق خواهند بود.» محمد غازی جلالی، نخست‌وزیر اسد حالا با موافقت جولانی اداره نهاد‌های دولتی را در دست دارد. همزمان احمد السید، وزیر دادگستری سوریه گفته «سوریه باید به هویت عربی خود بازگردد.» او همچنین خبر داده اکثر وزرای دولت سوریه در دمشقند. 
پیش از این بار‌ها درخصوص حضور و نفوذ تکنوکرات‌ها در دولت سوریه هشدار‌هایی داده شده بود، اما برخی با ادعای تسلط بر اوضاع از صحبت در این خصوص جلوگیری می‌کردند. کابینه سوریه، نه‌تنها به مقاومت ضربه زد بلکه خود اسد را هم فروخت. هشداری که به بهانه‌های واهی تسلط بر اوضاع شنیده نشد، همانند سیلی از سیلی‌های محکم بازگشت. 

http://www.Yazd-Online.ir/fa/News/1541289/سرمقاله-فرهیختگان--چرا-اسد-رفت؟
بستن   چاپ