پیام ویژه - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
داستان طولانی زندگی تالاب هامون را در مستند جدید کمیل سوهانی بهنام «من هامونم» از زبان خود تالاب میشنویم؛ از زمانی که زندگی مردم بدون مرزهای سیاسی دستساخت با آن معنا پیدا میکرد تا امروز که تالاب بین ایران و افغانستان تقسیم شده و مناقشات آبی ایران و افغانستان آن را در معرض خطر قرار داده است.
سارا سبزی| رسم «هامون» در آغوش گرفتن ماهیها و لانه پرندگان بود، نگه داشتن زندگی سیستان در دستانش؛ آب بود، ماهی بود، کشاورزی بود و قایقهای صیادان که به آب انداخته میشد. حالا اما سالهاست تالاب بزرگ دشت سیستان جانی ندارد و فقط این زوزه بادهای ویرانگر است که در آن میپیچد. تالابی که بارها در دوران حیاتش با خشکسالی روبهرو شد و دوباره به زندگی برگشت ولی از سال 1377 و با شروع دوره طولانی خشکسالی که تا امروز ادامه پیدا کرده و مناقشات آبی ایران و افغانستان هم به آن دامن زده، دیگر خبری از آن حیات در آن نیست.
داستان طولانی زندگی تالاب هامون را در مستند جدید کمیل سوهانی بهنام «من هامونم» از زبان خود تالاب میشنویم؛ از زمانی که زندگی مردم بدون مرزهای سیاسی دستساخت با آن معنا پیدا میکرد تا امروز که تالاب بین ایران و افغانستان تقسیم شده و مناقشات آبی ایران و افغانستان آن را در معرض خطر قرار داده است. مستند کمیل سوهانی که پیش از این «مادرکشی» را درباره بحران آب در ایران ساخته بود، در کنفرانس هفته جهانی آب سوئد مورد تحسین قرار گرفت و در ایران برای اولینبار در جشنواره سینما حقیقت اکران شد.
بخشی از مستند به معاهده ایران و افغانستان برمیگردد که بیش از 50 سال پیش میان دو کشور بسته شد ولی خشکسالی و بدعهدی همسایه شرقی تالاب بینالمللی هامون، این ذخیرهگاه زیستکره را در شرایط بحرانی قرار داده و کار آنقدر بحرانی شده که سال 2018 نامش در لیست تالابهای در حال انقراض قرار گرفت؛ با این حال سیاستهای آبی افغانستان در قبال ایران همچنان پابرجاست و سدسازیهایش ادامه دارد.
تماشاگر ویژه مستند «من هامونم»، محمدجواد ظریف، معاون راهبردی ریاستجمهوری بود. او امیدوار بود که بتوانیم اقدامات مختلفی را درباره هامون و در کنار هم ببینیم: «هم روش برخورد حاکمیت کنونی در افغانستان و هم سایر کارهایی که ایران باید بکند برای اینکه به خارج وابسته نباشد. البته تعهد افغانستان درباره هامون فراتر از توافق سال 1351 هویداست؛ به این دلیل که دولت افغانستان همواره تعهد بینالمللی درباره تالابهای بینالمللی داشته و در این زمینه کوتاهی کرده است.»
ظریف در حاشیه تماشای این مستند، از مذاکرات دوران حضور خود در سمت وزیر امور خارجه هم گفت: «در مذاکراتی که ـ زمانی که من وزیر امور خارجه بودم ـ با دوستانمان در افغانستان داشتیم، آنها تفسیر دیگری داشتند و دکتر عراقچی که آن زمان مسئول کمیته مشترک آب بین ایران و افغانستان بود، توانست به توافقات خوبی برسد؛ چون هیچ زمان نمیتوانید به توافقی دست پیدا کنید که فقط یکطرف در آن راضی باشد، همه توافقها باید براساس منافع دوطرف باشد.
ما حالا روشهای متعددی داریم که برای منافع مشترک ایران و افغانستان درباره هامون تعریف کنیم و من در اولین فرصت، توئیتی در این باره خواهم نوشت که بتوانیم همچنان این موضوع را در سطح بینالمللی دنبال کنیم.»
دیپلماسی فقط مذاکره نیست
تالاب هامون، حوضه آبی مشترکی بین ایران و افغانستان است که در شرایط حداکثر آبگیری حدود 5700 کیلومترمربع وسعت دارد و از این مقدار 3820 کیلومترمربع متعلق به ایران است. در منطقه سیستان، سه هامون بهنامهای پوزک، سابوری و هیرمند قرار دارند که بهطور مجزا از منابع آبی جداگانه تغذیه میشوند ولی درنهایت در زمان آبگیری به هم میپیوندند.
طبق معاهده ایران و افغانستان درباره رودخانه هیرمند، سهم ایران حداقل باید 820 میلیون مترمکعب در سال باشد و از رودخانه هیرمند تامین شود. آبی که از طریق رودخانههای خاشرود، خوسپاس یا حتی پریان مشترک وارد هامون پوزک میشود یا آب فراهرود و هاروت که وارد صابری (سابوری) میشود، در این معاهده ذکر نشده و از مبادی ورودی حقابه محسوب نمیشود؛ مشکلی که باعث شده همسایه شرقی ایران بهراحتی به سدسازی روی خاشرود و فراهرود ادامه دهد.
نمونه آن، سد در حال احداث بخشآباد روی رودخانه فراهرود است که تا امروز ـ به گفته متخصصان این حوزه ـ 30 درصد پیشرفت فیزیکی داشته و به نتیجه رسیدن آن، منابع آبی را به سمت هامون قطع میکند.
حجت میانآبادی، پژوهشگر دیپلماسی آب و استادیار دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس، پژوهشگر فیلم مستند «من هامونم» است و حالا در گفتوگو با «هممیهن» میگوید: «دو نکته را باید خیلی جدی در نظر بگیریم؛ اولین مسئله این است که عصر حاضر، عصر درهمتنیدگی است، یعنی در این عصر آب، انرژی، مهاجرت، ترانزیت، کریدور، گروههای ترویستی و شبهنظامی درهمتنیده شدهاند و این موجب میشود ما عملاً با تکمسئله روبهرو نباشیم؛ این درهمتنیدگی، مسائل بسیار چشمگیری را در دنیا به وجود آورده است و در غرب آسیا بهدلیل پیوستهای سیاسی، ایدئولوژیک، امنیتی و اقلیمی و در کنارش کشورهای خارج از منطقه شدیدتر است.
بر این اساس مسئله هیرمند، دیپلماسی و هیدروپلیتیک یک ابرمسئله درهمتنیده است، نهفقط یک تعهد برای ایران، بلکه برای همه دنیا. در تابستان 2021 بهدلیل همکاری نکردن سوئیس و آلمان، سیلی در رودخانه فرامرزی آمد و 200 کشته داد. اسپانیا در تابستان امسال 250 کشته داد و این نشان میدهد که مسئله درهمتنیدگی در حال جدیتر شدن است.»
او ادامه میدهد: «ما درباره مسئله هیرمند در کنار این درهمتنیدگی آب، قومیتها، انرژی، همزبانی و... دچار مسئله جدی هستیم؛ دچار دخالت کشورهای خارج از منطقه و استفاده ابزاری از آب برای منافع سیاسی و نظامی. بر این اساس، تعریف ما از دیپلماسی باید متفاوت شود. یکی از مشکلات ما در حوزه دیپلماسی آب، شناخته نشدن این درهمتنیدگی است و وقتی این موضوع شناخته نشود، متاسفانه طی یک باور قدیمی در تاریخ کهن این کشور، دیپلماسی معادل مذاکره دیده میشود، درحالیکه دیپلماسی، فقط مذاکره نیست.»
میانآبادی معتقد است، شاید بتوان گفت یکی از مهمترین آسیبهای حوزه هیدروپلیتیک کشور در سالهای گذشته با ترکیه درباره رود ارس و در جنوب شرق با هیرمند و هریرود بوده است: «ما درباره هیرمند دو مسئله دیگر داریم؛ اولین آن این است که مسئله هیرمند فقط مسئله افغانستان نیست، بلکه بهطور مستقیم با دخالت کشورهای خارجی مرتبط است. قبل از انقلاب هم این مسئله وجود داشت.»
او میگوید، در افغانستان شاهد دخالتهای گسترده کشورهای خارجی هستیم: «در زمان پهلوی سرمایهگذاری بسیار زیاد بریتانیا، آمریکا و شوروی وجود داشت و در قرن بیستم از بزرگترین سرمایهگذاریهای خارجی در حوزه آب در افغانستان صورت گرفت. بعد از انقلاب هم این اتفاق افتاده و الان دیگر این کشورها تغییر کردهاند، یعنی در کنار سرمایهگذاریهای 500 میلیون دلاری آمریکا برای سد کجکی، کمک 300میلیون دلاری هند برای اینکه سد سلما زودتر در مشهد ساخته شود، وجود دارد. کمک 500 میلیون دلاری قطر برای زودتر ساختهشدن سد بخشآباد در خراسان جنوبی و سیستان هم هست.
ما در کنار اینها حضور بسیار جدی و پررنگ ترکیه را هم داریم. متاسفانه درک ما از هیدروپلیتیک ترکیه نهایتاً دجله، فرات و ارس است، درحالیکه بخش اعظم سدسازیهای افغانستان روی ایران را در دهه اخیر ترکیه میسازد، هدف اردوغان نوعثمانیگری است؛ یعنی تخلیه ظرفیت استراتژیک ایران در حوزه آب، هیدروپلیتیک و کریدور. بر این اساس ما اینجا نیاز به بازتعریفی از دیپلماسی آب داریم. زمانی این دیپلماسی اثربخش خواهد بود که درهمتنیدگیهایی که پیش از این گفتم، کاملاً درک شود و نیمنگاهی هم به دخالت کشورها داشته باشیم.»
معاهده بین ایران و افغانستان روی رودخانه هیرمند مربوط به سال 1351 است که طبق آن مجموع میزان آبی که در سال نرمال و غیرنرمال آبی به ایران تحویل داده میشود و مواضع تحویلدهی آن هم مشخص شده است. طبق یکی از مواد این معاهده، «افغانستان موافقت دارد اقدامی نکند که ایران را از حقابه آن از آب رود هیرمند (هلمند) که مطابق احکام مندرج مواد دوم و سوم و چهارم این معاهده تثبیت و محدود شده است بعضاً یا کلاً محروم سازد.
افغانستان با حفظ تمام حقوق بر باقی آب رود هیرمند (هلمند) هر طوری که خواسته باشد از آن استفاده میکند و آن را به مصرف میرساند. ایران هیچگونه ادعایی بر آب هیرمند (هلمند) بیشتر از مقادیری که طبق این معاهده تثبیت شده است ندارد – حتی اگر مقادیر آب بیشتر در دلتای سفلایهیرمند (هلمند) میسر هم باشد و مورد استفاده ایران هم بتواند قرار گیرد.»
میانآبادی معتقد است که مسئله سیستان از نامسئلگی به مسئلگی باید تبدیل شود. ما الان دچار نامسئلگی سیستان و هیرمند هستیم و این موضوع در کنار آسیبهای دیگر موجب میشود کلی بودجه برای سیستان خرج و این منطقه تبدیل به بهشت پیمانکاران شود، پول میلیارد دلاری برای آب هزینه شود ولی اتفاقی نیفتد: «سیاستگذاران، دانشگاهیان و رسانهها باید ببینند چقدر میتوانند تصویر واقعی از سیستان به دست دهند؛ الان مسئله فقط آب نیست، مسئله کریدور، راهآهن، وزارت دفاع هلند، اقدامات قطر و... هم است.»
پژوهشها نشان میدهند منابع آبی حوضه هیرمند بهمثابه ابزار قدرت برای حکمرانان افغانستان است و به همین دلیل شناخت درهمتنیدگی ابعاد و سطوح مسئله اهمیت دارد. شواهد متعدد تاریخی نشان داده است که افغانستان تلاش دارد با ساخت سد و توسعه زیرساختهای عظیم آبی، از منابع آبی خود بهعنوان ابزاری سیاسی برای کسب قدرت و ایجاد وابستگی آبی در مواجهه با کشورهای همسایه استفاده کند.
نمونه آن پژوهش «شناخت درهمتنیدگی مسائل هیدروپلیتیکی حوضه آبریز فرامرزی هیرمند» است که طبق آن اقدامات هیدرولیکی افغانستان روی منابع آبی مشترک هیرمند در قرن گذشته بیشتر با حمایت کشورهای خارجی صورت گرفته است؛ بهصورت تاریخی سازههای آبی بهویژه سد، یکی از مهمترین ابزارها برای نفوذ در افغانستان بوده است. در دهه 60 میلادی کشورهایی مانند شوروی، چین و آلمان غربی، پروژههای سدسازی را در دست اجرا داشتند.
در این زمان کشور افغانستان یکی از بالاترین سطوح کمکهای توسعه به سرانه هر ملتی را در جهان دریافت کرد. پروژه توسعه دره هلمند، یکی از مهمترین سرمایهگذاریهای این کشور بوده است که با سرمایهگذاری اولیه خود، کمک تخصصی آلمان و ژاپن، سپس با کمک متخصصان آمریکایی و وامهای بینالمللی اجرا شده است. نمونه دیگر آن، ساخت سد کجکی در این کشور است که در دهه 30 شمسی توسط شرکت آمریکایی موریسن ساخت شده است. در سال 1388 هم نظامیان انگلیسی طی عملیاتی ویژه توربین سوم، سد کجکی را از خاک پاکستان وارد افغانستان کردند.
در سال 1395 افغانستان در تعاملی سهجانبه با کشورهای آمریکا و ترکیه، قرارداد اجرایی فاز دوم سد کجکی را امضاء کرد. در این راستا شرکتی ترکیهای با سرمایهگذاری 200 میلیون دلاری، توربینهایی را نصب کرد. در مردادماه سال 1401 در مراسمی با حضور سفیر ترکیه در کابل، پروژه افتتاح فاز دوم سد کجکی افتتاح شد. سد بخشآباد – از سدهای در دست ساخت افغانستان- توسط کشورهای خارجی طراحی شده است.
با ورود طالبان هم مراودات این دولت با برخی کشورهای خارجی همچنان ادامه ساختوسازها را دنبال میکند. ترکیه همچنان نقش پررنگی در ساخت سازههای آبی برای این کشور دارد. بهعنوان نمونه در تاریخ 19 مهرماه سال 1401، جلسهای برای همکاریهای لازم با یکی از شرکتهای ترکیهای برای تنظیم تفاهمنامه پروژه تولید برق سربی 2 و انجام مطالعات یادشده برگزار شد.
اصلاح سد کمالخان، اولویت اول برای ایران
یکی از پروژههای آبی افغانستان در سالهای اخیر که به مرگ هامون دامن زده است، بند کمالخان است که در سال 1400 افتتاح شد، با ظرفیت 52 میلیون مترمکعب. افتتاح سد در شرایطی انجام شد که پیش از آن بارها درباره تبعاتش برای ایران هشدار داده شده بود. از دریچههای سد کمالخان حدوداً به میزان 300 مترمکعب در ثانیه به سمت ایران آب میآید که افغانستان باز هم بخشی از آن را بر میدارد و در نقطه مرزی، بخشی به سمت رودخانه پریان مشترک و بخشی هم وارد ایران میشود که هم چاهنیمهها را تغذیه میکند، هم وارد رودخانه سیستان میشود، اما شاید 10 برابر این میزان آب به سمت «گودزره» میرود؛ شورهزاری بزرگ در هامون.
محسن موسوی خوانساری، کارشناس مسائل آب است و درباره اولویتهای دیپلماسی آب در قبال پروژههای آبی افغانستان میگوید؛ از نگاه او در این منطقه آنچه اهمیت دارد، بند انحرافی کمالخان است که در عمق خاک افغانستان و روی رودخانه هیرمند احداث شده و بهشکلی طراحی شده که سیلاب را به سمت یک تالاب خشکشده بهنام گودزره هدایت میکند.
در 50 تا 60 سال اخیر و بعد از احداث سد کجکی روی رودخانه هیرمند، سیلابهای عظیمی که از پاییندست این سد میآمد، به سمت هامون سرازیر میشد و این تالاب زنده نگه داشته میشد؛ نمونه آن سیلاب سال 98 بود که باعث شد تا چهار سال در چاهنیمهها آب داشته باشیم اما متاسفانه سرریز بند انحرافی کمالخان بهسمت گودزره است و این نعمت خدادادی از ایران سلب شده است. اگر افغانستان حقابه ایران را پرداخت کند، مشکل تالاب هامون برطرف میشود؟ خوانساری پاسخ این سوال را منفی میداند: «چون طبق پروتکلها، این حقابه مربوط به بخش کشاورزی و شرب است و برای هامون نیست.
مشکل اصلی ما در این شرایط اکوسیستم هامون است که اگر زنده نباشد، کشاورزی هم نابود میشود و مردم آسیب میبینند. درخواست ما از افغانستان این است که جهت سرریز بندکمالخان تغییر کند و به سمت ایران بیاید. دیپلماسی ما در مورد اصلاح سرریز کمالخان بسیار ضعیف است؛ چه وزارت نیرو و چه وزارت امور خارجه. توجه این دو وزارتخانه بیشتر بهسمت حقابه است اما حرف ما این است که بهغیر از حقابه که ضروری است، اولویت باید سرریز کمالخان باشد.»
این کارشناس سیاستگذاری آب توضیح میدهد که اولویتهای دیپلماسی آبی ایران در زمینه تالاب هامون به چه شکلی باید پیش برود: «اولویت اول و اساسی ایران، اصلاح بند کمالخان است؛ چون رهبر طالبان به وزیر وقت ـ آقای محرابیان ـ قول داده بود که سرریز کمالخان را اصلاح میکند. اقدام بعدی، پیگیری سد خاشرود است که حجم آن هم یکمیلیارد مترمکعب است و مورد سوم هم حقابه پروتکل است.
رایزنیهای ایران همیشه حول محور حقابه است و اهمیت سرریز کمالخان درک نشده است؛ یعنی وزارتخارجه هنوز متوجه نشده است که این موضوع چه اهمیتی دارد. وقتی سیلابی به حجم سه میلیارد مترمکعب وارد ایران میشود، تا سهسال برای زابل و زاهدان هم آب کشاورزی داریم، هم آب شرب. وقتی حقابه طبق پروتکل به ایران برسد، بسیار جزئی است و باید اصلاح سرریز کمالخان را در اولویت قرار دهیم و متاسفانه نه وزارت نیرو پیگیری زیادی در این حوزه داشته، نه امور خارجه.»
پژوهشها نشان میدهند منابع آبی حوضه هیرمند بهمثابه ابزار قدرت برای حکمرانان افغانستان است و به همین دلیل شناخت درهمتنیدگی ابعاد و سطوح مسئله اهمیت دارد. شواهد متعدد تاریخی نشان داده است که افغانستان تلاش دارد با ساخت سد و توسعه زیرساختهای عظیم آبی، از منابع آبی خود بهعنوان ابزاری سیاسی برای کسب قدرت و ایجاد وابستگی آبی در مواجهه با کشورهای همسایه استفاده کند.
نمونه آن پژوهش «شناخت درهمتنیدگی مسائل هیدروپلیتیکی حوضه آبریز فرامرزی هیرمند» است که طبق آن اقدامات هیدرولیکی افغانستان روی منابع آبی مشترک هیرمند در قرن گذشته بیشتر با حمایت کشورهای خارجی صورت گرفته است؛ بهصورت تاریخی سازههای آبی بهویژه سد، یکی از مهمترین ابزارها برای نفوذ در افغانستان بوده است. در دهه 60 میلادی کشورهایی مانند شوروی، چین و آلمان غربی، پروژههای سدسازی را در دست اجرا داشتند. در این زمان کشور افغانستان یکی از بالاترین سطوح کمکهای توسعه به سرانه هر ملتی را در جهان دریافت کرد.
پروژه توسعه دره هلمند، یکی از مهمترین سرمایهگذاریهای این کشور بوده است که با سرمایهگذاری اولیه خود، کمک تخصصی آلمان و ژاپن، سپس با کمک متخصصان آمریکایی و وامهای بینالمللی اجرا شده است. نمونه دیگر آن، ساخت سد کجکی در این کشور است که در دهه 30 شمسی توسط شرکت آمریکایی موریسن ساخت شده است. در سال 1388 هم نظامیان انگلیسی طی عملیاتی ویژه توربین سوم، سد کجکی را از خاک پاکستان وارد افغانستان کردند. در سال 1395 افغانستان در تعاملی سهجانبه با کشورهای آمریکا و ترکیه، قرارداد اجرایی فاز دوم سد کجکی را امضاء کرد.
در این راستا شرکتی ترکیهای با سرمایهگذاری 200 میلیون دلاری، توربینهایی را نصب کرد. در مردادماه سال 1401 در مراسمی با حضور سفیر ترکیه در کابل، پروژه افتتاح فاز دوم سد کجکی افتتاح شد. سد بخشآباد – از سدهای در دست ساخت افغانستان- توسط کشورهای خارجی طراحی شده است. با ورود طالبان هم مراودات این دولت با برخی کشورهای خارجی همچنان ادامه ساختوسازها را دنبال میکند. ترکیه همچنان نقش پررنگی در ساخت سازههای آبی برای این کشور دارد. بهعنوان نمونه در تاریخ 19 مهرماه سال 1401، جلسهای برای همکاریهای لازم با یکی از شرکتهای ترکیهای برای تنظیم تفاهمنامه پروژه تولید برق سربی 2 و انجام مطالعات یادشده برگزار شد.