پیام ویژه
سرمقاله شرق/ استراتژی انفعال
شنبه 18 اسفند 1403 - 13:32:41
پیام ویژه - شرق / «استراتژی انفعال» عنوان یادداشت روز در روزنامه شرق به قلم احمد غلامی است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:
یکی از مؤلفه‌های مهم در مدیریت سیاسی «تصمیم‌گیری» است. چنانچه تصمیم‌گیری یکی از بحث‌های اساسی کارل اشمیت در تبیین نظریه‌اش است. اشمیت با اینکه اقتدارگراست و از دولت‌های مقتدر حمایت می‌کند و نظریاتش با لیبرالیسم و دموکراسی ناسازگار است، در ایران خاصه میان نخبگان سیاسی طرفداران زیادی دارد. او امر سیاسی را مناقشه بین دوست و دشمن می‌داند. این تفکر به‌نوعی تداعی‌گر دوست و دشمن در ایران است. تفکری که مانع جدی بر سر راه دموکراسی است.
کارل اشمیت در فصل آخر جلد اول کتاب «الهیات سیاسی» مبحث درخشانی درباره تصمیم‌گیری دارد که بیانگر شیوه دیکتاتوری در حکومت‌داری است. پیداست که قصد ما در ارجاع به این بخش از بحث‌های اشمیت، دفاع از شیوه دیکتاتوری نیست، بلکه تأکید بر اهمیت تصمیم‌گیری است؛ همان نکته‌ای که خواسته و ناخواسته در تصمیمات اقتصادی، سیاسی و بین‌المللی ایران مغفول مانده است. اشمیت در تحلیل خود از دیدگاه دومایستر می‌گوید: «دومایستر با عشق خاصی از حاکمیت حرف می‌زند که در اصل به معنای تصمیم بود. برای او معناداری دولت به واقعیت تصمیم‌سازی‌اش بستگی داشت...». او در ادامه تحلیلش، سخن صریح دومایستر را نقل می‌کند: «اینکه یک تصمیم به چه شیوه‌ای اتخاذ می‌شود، اصلا مورد نظر ما نیست، بلکه چیزی که مهم است این است که تصمیم بدون تأخیر و غیرقابل بازگشت باشد». دو نکته اساسی در سخنان دومایستر وجود دارد؛ یکی اینکه تصمیم بدون تأخیر باشد و دیگر اینکه غیرقابل بازگشت. آنچه در دولت‌های ایران رایج است، تأخیر در تصمیم‌گیری است و تذبذب در اِعمال این تصمیم‌گیری‌ها.
بازار
اغراق نیست اگر بگوییم کسی در ساختار دولتی شجاعت پذیرش عواقب مسئولیت‌های خودش را ندارد و از این‌رو در هرم بالای دولت و به‌طور اخص در میانه هرم، مدیران میانی برنامه‌هایشان معطل مانده است. شاید سرنوشت تلخ مدیران تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر در دوره‌های دولت سازندگی و اصلاحات موجب شده است اندک جرئتی که در میان دولتمردان وجود داشت از بین برود. طرفه اینکه این مدیران همواره به حمایت از بورژوازی و تفکر لیبرالی متهم شده بودند؛ اتهاماتی که نه‌تنها واقعیت نداشت، بلکه معنای این دو تعبیر را هم مخدوش می‌کرد؛ چراکه آنان صرفا مدیران اجرائی بودند و چندان شناخت جدی‌ای درباره اتهاماتی که به آنان زده می‌شد، نداشتند. اگر آنان حامیان بورژوازی بودند و تفکر لیبرالی را دنبال می‌کردند، دست بر قضا باید برای انجام کارهایشان به مجادله و مباحثه می‌پرداختند. همان‌طور که کارل اشمیت از جانب دونوسو کورتس روایت می‌کند، بورژوازی لیبرال اهل تصمیم‌گیری نیست و در کمتر منازعه‌ای شرکت می‌کند، اما در عوض اهل بحث و جدل است.
اشمیت می‌گوید: «‌دونوسو کورتس بورژوازی را طبقه مجادله و مباحثه می‌داند‌». این متن با شاهد مثال آوردن از متفکرانی همچون کارل اشمیت، دومایستر و دونوسو کورتس قصد ترویج افکار آنان را ندارد، بلکه درصدد است نشان دهد نه شکل واقعی از بورژوازی در ایران وجود دارد، نه چهره لیبرال و آزادی‌خواهی که دغدغه‌‌اش مجادله و مباحثه باشد‌ و نه شخصیت‌های تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز که خوی خودرأیی تمام‌عیار داشته باشند. دولت‌ها به‌ وسیله تکنوکرات‌های محافظه‌کار و گاه منفعت‌طلب اداره می‌شوند؛ تکنوکرات‌هایی که فاقد ویژگی‌های فرهنگی بورژوازی هستند. این طبقه خواسته یا ناخواسته در جامعه نیز بازتولید شده و طبقه متوسطی را شکل داده است که به لحاظ درآمد و مصرف در طبقه بورژوازی جای دارد، اما فاقد ویژگی‌های بارز این طبقه است. با این وضعیت، دور از انتظار نیست افراد بسیاری برای حضور در دولت سر و دست بشکنند؛ چراکه قرار نیست آنان در دولت کاری پیش ببرند. نه شرایط مباحثه و مجادله برای آنان وجود دارد و نه شرایط تصمیم‌گیری‌های قاطع بدون تأخیر و بی‌‌بازگشت. اگر در دوره‌ای مدیران می‌آمدند تا در دولت‌ها مسئولیتی بر عهده بگیرند، جسارتی به خرج بدهند و با هزینه‌کردن شخصیت خود کاری را پیش ببرند‌ یا مشاورانی هوشمند و آگاه از روشنفکران و دانشگاهیان را به کار بگیرند تا به شیوه مجادله و مباحثه برای آینده نه‌چندان دور برنامه‌ریزی کنند، اینک چنین شخصیت‌هایی وجود ندارد.
نه اینکه کسانی که اکنون در رأس کار هستند توانایی تصمیم‌گیری یا مباحثه و مشاوره را ندارند، آنان دریافته‌اند که این راه پرخطر به مقصد نمی‌رسد و در یک کلام به‌صرفه نیست، پس با علم بر اینکه می‌توان کاری کرد، کاری نمی‌کنند. ابتدا به محافظه‌کاری تن داده‌اند و بعد به غریزه دریافته‌اند استراتژی دولت‌داری عوض شده است.
اگر زمانی استراتژی فعال در دولت‌ها ارج و قربی داشت، اینک استراتژی انفعال بر ساختار دولت‌ها حاکم شده است. همه منتظرند اتفاقی در داخل یا از خارج رخ بدهد تا یک‌شبه تبدیل به قهرمانان میدان شوند. این انتظار در جامعه نیز بازتولید شده و جامعه نیز ناخواسته استراتژی انفعال را پیش گرفته است. در همین روزهای اخیر اتفاقات داخلی و بین‌المللی مهمی رخ داده است، اما مردم به هیچ‌کدام از آنها حتی نیم‌نگاهی نینداخته‌اند. استراتژی انفعال یعنی ما هستیم و می‌توانیم کاری کنیم، اما نمی‌کنیم. حالا نوبت دیگران است.
‌* برای نوشتن این یادداشت از کتاب «الهیات سیاسی» کارل اشمیت، ترجمه لیلا چمن‌خواه، نشر نگاه معاصر استفاده شده است.

http://www.Yazd-Online.ir/fa/News/1570530/سرمقاله-شرق--استراتژی-انفعال
بستن   چاپ