پیام ویژه - اکو ایران /متن پیش رو در اکو ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
ترامپ تا ابد رئیسجمهور نخواهد بود، و ممکن است رهبران آینده آمریکا بخواهند مقداری اعتماد را در روابط با دولتهای پیشتر دوست، جامعه تجاری داخلی و بینالمللی، و اکثر مردم آمریکا بازسازی کنند. اما وقتی اعتماد یکبار شکسته شود، بهسختی ترمیم میشود.
استفان والت-فارن پالیسی| افراد عاقل در سراسر جهان از سه ماه اول دولت ترامپ در شوک و حیرت هستند. مسئله فقط به آشفتگی در تخریب نهادهای کلیدی دولت آمریکا، حمله به آموزش عالی، فشارها و اخاذیها از شرکتهای حقوقی برجسته، بیتوجهی آشکار به روند دادرسی عادلانه و نادیدهگرفتن دستورات دادگاه، انتقامگیریهای شخصی از افرادی که رئیسجمهور با آنها مشکل دارد، و اعمال ناپایدار تعرفهها علیه دشمنان و متحدان مربوط نمیشود. بلکه مسئله، بیکفایتی فزایندهای است که در میان وفادارانی که دونالد ترامپ برای پیشبرد جاهطلبیهای خودکامهاش منصوب کرده، بهوضوح دیده میشود.
تأثیر این وضعیت بر شهرت آمریکا بهعنوان کشوری با ثبات و قابل اعتماد، بلافاصله آشکار شد. لرزشهایی که در بازار زمانی باثبات اوراق قرضه خزانهداری ایالات متحده رخ داد، باعث شد مارک بلایث از دانشگاه براون در مصاحبهای با نیویورک تایمز بهدرستی بگوید: «تمام دنیا به این نتیجه رسیده که دولت آمریکا اصلاً نمیداند چه کار میکند.» یا بهقول همکارم جیسون فورمن در گفتوگو با سیانان: «در حال حاضر، آمریکا برای هیچکس در دنیا شریک قابل اعتمادی نیست، و من نمیدانم چطور قرار است دوباره به حالت قابل اعتماد بازگردیم.»
ترامپ تا ابد رئیسجمهور نمیماند
این سؤال بسیار خوبی است. ترامپ تا ابد رئیسجمهور نخواهد بود، و ممکن است رهبران آینده آمریکا بخواهند مقداری اعتماد را در روابط با دولتهای پیشتر دوست، جامعه تجاری داخلی و بینالمللی، و اکثر مردم آمریکا بازسازی کنند. اما اعتماد، وقتی یکبار شکسته شود، بهسختی ترمیم میشود. رهبران مسئولتر چگونه میتوانند دوباره اعتبار و اعتماد را بازگردانند؟
این کار آسان نخواهد بود. در سال 2021، بازگرداندن اعتماد به آمریکا نسبتاً سادهتر بود، چرا که جو بایدن چهرهای شناختهشده بود و تعهد او به همکاری با دیگر کشورها اثباتشده بود. شرکای آمریکا همچنین میتوانستند به خود بگویند که دور اول ریاستجمهوری ترامپ، یک اتفاق عجیب و تکرارنشدنی بود؛ مسلماً آمریکاییها دوباره به چهار سال دیگر هرجومرج متمرکز بر ترامپ رأی نخواهند داد.
اما متأسفانه، انتخاب مجدد ترامپ در سال 2024 - پس از آنکه در سال 2020 تلاش کرد نتایج انتخابات را زیر سؤال ببرد و به دلیل چندین جرم کیفری مجرم شناخته شد - درک این وضعیت بهعنوان یک استثناء را برای ناظران خارجی دشوارتر میکند. وقتی نخستوزیر کانادا با ناراحتی آشکار میگوید: «رابطهای که پیشتر با ایالات متحده داشتیم، بر پایه یکپارچگی فزاینده اقتصادی و همکاری امنیتی و نظامی نزدیک، دیگر وجود ندارد»، روشن است که مشکل فراتر از یک فرد خاص است.
برای دانشجویان روابط بینالملل، این همان مسئله تعهد (commitment problem) است. تا زمانی که جنبش «آمریکا را دوباره عظیم کنیم» از حمایت قابل توجهی در میان بخش بزرگی از مردم آمریکا برخوردار باشد، دیگر کشورها دلیلی دارند نگران باشند که ایالات متحده ممکن است دست به کارهای عجیب و زیانبار برای دیگران و حتی خودش بزند. حتی پس از کنار رفتن ترامپ، ممکن است فردی با دیدگاههای مشابه جای او را بگیرد - احتمالی که هیچگاه از ذهن دیگر کشورها دور نخواهد شد.
اما بیایید نگاهی بلندمدت داشته باشیم و فرض کنیم که ترامپیسم یک پدیده دائمی نیست. یک رئیسجمهور و کابینه آینده چه گامهایی میتوانند بردارند تا دوباره درجهای از اعتماد به قضاوت و قابلیت اتکای آمریکا را احیا کنند؟ در اینجا چهار پیشنهاد مطرح شده است.
اول، اعتراف به اشتباه
زمانی که کشورها اقدامات احمقانه و زیانباری علیه دیگران (و خودشان) انجام میدهند، برای ترمیم روابط خوب است که بهصورت آشکار اشتباهات خود را بپذیرند. عذرخواهی برای خطاهای گذشته این پیام را میرساند که از تجربه درس گرفتهاید و در نتیجه احتمال تکرار همان اشتباه کمتر است. و این کار نباید فقط با یک جمله سرسری انجام شود و تمام؛ باید بهوضوح برای دیگران روشن شود که متوجه شدهاید چه چیزی اشتباه بوده و چرا آن اشتباه زیانبار بوده است.
آلمان پس از جنگ جهانی دوم با اذعان صریح به اشتباهات دوران نازی، روابط خود با دیگر کشورهای اروپا را ترمیم کرد؛ در مقابل، ژاپن پس از جنگ جهانی دوم کمتر صراحت به خرج داد و هرچند روابطش با همسایگان بهبود یافته، اما همچنان شکنندهتر باقی مانده است. تدوین یک عذرخواهی مؤثر میتواند فرآیند دشواری باشد - زیادهروی ممکن است واکنش منفی داخلی و غیرسازنده بهدنبال داشته باشد - اما اگر رؤسایجمهور آینده وانمود کنند که پیشینیانشان اشتباهی نکردهاند، اصلاً کسی را قانع نخواهند کرد.
این روند وقتی مؤثرتر خواهد بود که برخی از صداهایی که نسبت به وضعیت آشفته فعلی ابراز تأسف میکنند، از دل جمهوریخواهان برخاسته باشند. عبور از این دوره و متقاعد کردن جهان به اینکه آمریکا واقعاً تغییر کرده، نیازمند مشارکت هر دو حزب است.
دوم، یک دولت آینده باید بهدنبال توافقات جدیدی با دیگر کشورها باشد که در راستای منافع ملی آمریکا باشد، اما با این درک که قرار نیست همه چیز مطابق خواست آمریکا پیش برود و منافع دیگران نیز باید تا حدی تأمین شود. اعتماد در روابط بینالملل کالایی کمیاب است، اما کشورها زمانی بیشتر به تعهدات شما باور پیدا میکنند که ببینند پایبندی به آن تعهدات واقعاً به نفع شماست. قانع کردن آنها به انجام تعهدی که ممکن است شما را در وضعیت بدتری قرار دهد، بسیار سختتر است. (به همین دلیل است که توافق برای تضمینهای امنیتی کار دشواری است.)
توجه داشته باشید: منظور من این نیست که دولت آینده باید تلاش کند زمان را به سال 2024 بازگرداند. جهان تا آن زمان تغییر خواهد کرد و نظم پیش از 2024 نیز بینقص نبود. برای مثال، ناتو نیازمند بازنگری بود و اروپا باید مسئولیت بیشتری در دفاع از خود میپذیرفت و آمریکا نیز منابع بیشتری را به آسیا اختصاص میداد. اما مذاکره برای تقسیم جدیدی در وظایف در روابط فراآتلانتیکی یک چیز است؛ در حالی که رفتار با بخش عمدهای از اروپا بهعنوان دشمن، کاملاً بیمعناست. روابط فراآتلانتیکی بدون شک دستخوش تغییرات دائمی خواهد شد، اما رؤسایجمهور آینده آمریکا باید روشن کنند که همچنان خواهان روابط اقتصادی و امنیتی مبتنی بر همکاری با دموکراسیهای همسو هستند و آمادهاند برای دستیابی به تعهدات متقابلاً سودمند با آنها همکاری کنند.
سوم، اگر رؤسایجمهور آینده افرادی را برای پستهای ارشد منصوب کنند که بهوضوح شایسته این مناصب باشند، از سوی همتایان خارجی خود مورد احترام قرار گیرند و همچنین فرایند سیاستگذاری منظم و منسجمی را برقرار سازند، بازسازی اعتماد آسانتر خواهد بود. این موضوع ممکن است بدیهی یا حتی پیشپاافتاده بهنظر برسد، اما دیگر نمیتوان آن را امری مسلم فرض کرد. کشورها زمانی بیشتر به قضاوت آمریکا اعتماد خواهند داشت که اطمینان داشته باشند مسئولان این کشور واقعاً میدانند چه میکنند و تصمیمات مهم را از روی بداهه نمیگیرند.
پاسخگویی
چهارم، و شاید مهمتر از همه، کسانی که امروز با اشتیاق اعتبار آمریکا در زمینه اعتمادپذیری و شایستگی را به آتش میکشند، باید پاسخگو شناخته شوند. منصفانه بگوییم، مسئله فقدان پاسخگویی در ایالات متحده مدتهاست که وجود دارد، و به همین دلیل است که معماران شکستهای فاجعهبار در سیاست خارجی یا سوءمدیریتهای اقتصادی هنوز هم جزو چهرههای محترم نخبگان حاکم هستند. همین نبودِ پاسخگویی بود که زمینه را برای پوپولیسم جعلی ترامپ و حمله او به نخبگان هر دو حزب فراهم کرد.
برای روشن شدن موضوع، منظور من از پاسخگویی، راه انداختن نوعی انتقامگیری پساترامپی، مشابه آنچه خود او در پی اجرای آن علیه منتقدانش است، نیست. اگر مقامات دولت تخلف قانونی انجام دادهاند، باید تحت پیگرد قرار گیرند و همان روند دادرسی عادلانهای را دریافت کنند که خودشان از دیگران دریغ کردهاند. اگر هم قانونی عمل کردهاند، اما با این حال آسیبهای بزرگی به کشور زدهاند، در حالت ایدهآل نباید با فرصتهای پرمنفعت مثل سخنرانیهای پردرآمد، موقعیتهای راحت در اندیشکدهها یا دانشگاهها، یا تریبونهای رسانهای پاداش بگیرند.
من در این زمینه توهمی ندارم. این کشور (حداقل در حال حاضر) یک کشور آزاد است و دیدگاههای متنوع بسیاری در آن وجود دارد. نمیتوان جلوی فاکسنیوز را گرفت که به مقامات سابق دولت ترامپ تریبون بدهد، یا مانع از آن شد که افرادی مثل ایلان ماسک، بنیاد هریتیج، یا لابیهای صنعتی مختلف این افراد را بهکار بگیرند. همچنین باید به یاد داشت که ترامپ در سال 2024 توانست اکثریتی نسبی از آرا را کسب کند و هنوز هم از حمایت عمومی قابل توجهی (هرچند رو به کاهش) برخوردار است. با این حال، متقاعد کردن جهان به اینکه این جنون سیاسی دوباره تکرار نخواهد شد، احتمالاً نیازمند آن است که نشان داده شود نمیتوان برای پایاندادن به دموکراسی آمریکا تلاش کرد، میلیونها آمریکایی را فقیرتر ساخت، و کشور را بهشدت تضعیف کرد، بدون اینکه هیچ پیامد شخصیای در انتظار باشد.
متأسفانه، نیاز به نوعی پاسخگویی میتواند یک پارادوکس نگرانکننده ایجاد کند: هرچه اشتباهات سیاستی یا جرایم دولت ترامپ بزرگتر باشند، انگیزه آنها برای باقی ماندن دائمی در قدرت بیشتر میشود. این همان مشکلی است که باعث شده برخی رهبران منتخب اما غیردموکراتیک دیگر - مثل ویکتور اوربان در مجارستان، رجب طیب اردوغان در ترکیه یا بنیامین نتانیاهو در اسرائیل - به هر طریقی به قدرت بچسبند، چون میدانند در صورت کنارهگیری ممکن است ناچار به پاسخگویی شوند. در نهایت، هم آینده دموکراسی آمریکا و هم توانایی رهبران آینده این کشور برای برقراری روابط پایدار و مبتنی بر اعتماد با دیگر کشورها، به این بستگی دارد که آیا آمریکاییها در سراسر طیف سیاسی، آسیبهایی را که ترامپ و رادیکالهای جنبش وارد کردهاند، درک میکنند و در نهایت موفق میشوند آنها را به حاشیه سیاست بفرستند یا نه.
بازار
![]()
ترجمه دانیال دلاوری
http://www.Yazd-Online.ir/fa/News/1583829/متفکر-آمریکایی--آیا-ایالات-متحده-میتواند-اعتماد-متحدانش-را-احیا-کنند؟