قتل خواننده معروف لسآنجلسی در تهران
فرهنگی و اجتماعی
بزرگنمايي:
پیام ویژه - هفت صبح / خواننده لسآنجلسی زمستان سال گذشته در جریان نقشه آدمربایان کشته شد.
زمستان سال 1402 شکایت های سریالی سه خانم جوان از خواننده ای به نام مهرداد نیویورک به ثبت رسید. اولین شاکی در طرح شکایت خود اظهار داشت: مدتی پیش با جوانی به نام مهرداد آشنا شدم که بعدا متوجه شدم خواننده ای مشهور به نام مهرداد نیویورک بوده و از آمریکا به ایران آمده است.او و همسرش میخواستند فرزندانشان را از طریق رحم اجارهای به دنیا بیاورند و به من و دو خانم دیگر پیشنهاد مبلغ قابل توجهی پول دادند و ما هم به خاطر پول قبول کردیم که برای اجاره رحم با آنها قرارداد ببندیم.
این زن در ادامه گفت: در این مدت مهرداد بیش از 2 میلیارد تومان برای ما و فرزندانش خرج کرد و بی صبرانه منتظر تولد آنها بود اما حالا که چیزی تا به دنیا آمدن بچه ها نمانده، از مهرداد خبری نیست و ما نمیدانیم با بچههایش چه کنیم.
با شکایت این 3 زن باردار، تحقیقات برای یافتن ردی از مهرداد نیویورک آغاز شد. در همین حال، خواهرزاده مهرداد به اداره پلیس رفت و خبر از ناپدید شدن دایی خود داد.
گم شدن مهرداد نیویورک
خواهرزاده این خواننده لس آنجلسی در شرح گزارش خود گفت: دایی من تابعیت آمریکا را دارد و مدتی قبل برای رسیدگی به املاکش به ایران آمد. در این مدت با دختر به نام سارا ازدواج کرد و قرار بود فرزندانشان را در رحم اجارهای به دنیا بیاورند اما حالا چند روزی است که از او بی خبریم چون او به طرز مشکوکی غیبش زده است.
ماموران برای یافتن ردی از خواننده لسآنجلسی به سراغ همسرش سارا رفتند. او گفت: مهرداد املاک و مغازههای زیادی در ایران دارد. من، مستاجر یکی از مغازههایش بودم و وقتی به ایران آمد به من پیشنهاد ازدواج داد. او میگفت که دوست دارد فرزندان زیادی داشته باشد. میخواست اموال زیادی که داشت به فرزندانش ارث برسند و برای همین تصمیم گرفت از طریق رحم اجارهای چند فرزند به دنیا بیاورد. 2 نفر از زنانی که رحمشان را اجاره دادند، دوقلوهای ما را باردار بودند و زن سوم هم یک فرزند پسر باردار بود. مهرداد خوشحال بود که همزمان صاحب 5 فرزند میشود و میخواست تعداد آنها را به 20 فرزند برساند تا اینکه آخرین بار که برای سرکشی به ویلاهایش به شمال کشور رفت، ناپدید شد. قرار بود بعد از به دنیا آمدن فرزندانمان به آمریکا برویم اما دیگر خبری از او نشد.
جنایت هولناک؛ انگیزه قتل مهراد نیویورک
بررسیهای تیم جنایی نشان به تازگی مقدار زیادی از اموال و املاک مهرداد به نام سر دفتری در غرب تهران ثبت شده است. ماموران به سراغ سردفتر رفتند اما او مدعی شد که در دوبی با پرداخت دلار به مهرداد، املاک او را به صورت قانونی خریداری کرده است. اما در ادامه بررسیها مشخص شد که سردفتر جوان با سرایدار خانه ویلایی مهرداد در یوسفآباد تهران تماسهای مشکوکی داشته و مقداری پول به حساب یکدیگر واریز کردهاند. هردو بازداشت شدند و به قتل خواننده لسآنجلسی اعتراف کردند. گفتند که چون اموال و املاک مهرداد ارزشی بیش از 4هزار میلیارد تومان داشت، وسوسه شدند که برای تصاحب این اموال او را به قتل برسانند. متهمان اقرار کردند که برای اجرای نقشهشان 2 قاتل اجیر کردند که یکی از آنها مدیر تبلیغات خواننده لسآنجلسی بود.
قاتلان اجیر شده دستگیر شدند و اعتراف کردند که پس از قتل خواننده لسآنجلسی، جسد او را مثله کرده و در بیابانهای اطراف دماوند آتش زدند. به این ترتیب ماموران به همراه آنها راهی دماوند شدند و بخشی از جسد خواننده ثروتمند را پیدا کردند.
راز آدمربایی منجر به قتل مهرداد نیویورک
یکی از قاتلان اجیره شده در اولین اعترافات خود گفت:"من اصلا خبر نداشتم که خواننده است. من سر دفتر را می شناختم. او سراغم آمد و خواست به همراه مردی به نام شاهرخ، مهرداد را ربوده و به دفترخانهاش در غرب تهران ببریم. که پیشنهاد کرده بود، قبول کردم. قرار بود ما آدمربایی کنیم نه جنایت. سرایدار خانه مقتول میگفت که دختری به نام النا دارد که مقتول به او قول ازدواج داده بود. اما ناگهان زده بود زیر قولش و به النا گفته بود که تو به اندازه کافی زیبا نیستی. ظاهرا مقتول میخواسته با دختری زیبا ازدواج کند و 20 فرزند داشته باشد. سرایدار هم وقتی متوجه شده که مهرداد قرار نیست با دختر او ازدواج کند و با دختری به نام سارا ازدواج کرده و قرار است اموال مهرداد از دست خانواده آنها خارج شود، با همدستی سردفتر تصمیم گرفته بودند مهرداد را گروگان گرفته و بخشی از اموالش را تصاحب کنند.
متهم ادامه داد:"النا، دختر سرایدار از رفت و آمدهای مهرداد خبر داشت. او به ما گفت که او در شمال است. من هم به همراه جوانی به نام شاهرخ رفتیم به ویلای مهرداد در شمال. من به عنوان مامور وارد شدم و با تزریق آمپول بیهوشی، او را بیهوش کردم. سپس با کمک شاهرخ، مهرداد را ربودیم و به تهران انتقالش دادیم. او را به دفترخانه بردیم. تقریبا 10 روز در آنجا گروگان بود. در این مدت او را شکنجه کرده و مجبورش کردیم که اسناد خانهاش را به نام سردفتر منتقل کند. از او اقرار نامه و دست خط گرفتیم و او هم از ترس جانش تسلیم شد. اما بعد ترسیدیم که اگر آزادش کنیم، ما را لو بدهد. به همین دلیل او را خفه کردیم.
-
شنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۳ - ۰۸:۲۴:۵۵
-
۴ بازديد
-
-
پیام ویژه
لینک کوتاه:
https://www.payamevijeh.ir/Fa/News/1533698/