گفتگو با مردی که زنش را با کلنگ به قتل رساند!
فرهنگی و اجتماعی
بزرگنمايي:
پیام ویژه - خراسان / مردی که همسرش را با ضربه کلنگ در خواب به قتل رسانده بود، برای بازسازی صحنه قتل به محل جنایت منتقل شد.
ترس و دلهره عجیبی وجودم را فرا گرفت، پاهایم روی پدال خودرو می لرزید. به هر سو نظر میافکندم، بر وحشتم افزوده میشد. معتادان در گعدههای چند نفره دور هم نشسته بودند. عدهای نیز در دو سوی خودرویم قرار گرفتند.
زن خمار مقابلم ایستاد و جملات نامفهومی را بر زبان جاری کرد. درها را از داخل قفل کردم. حتی مسیری برای دور زدن هم نداشتم. به هر طریقی بود، به انتهای خیابان رسیدم، اما از شدت ترس نمیتوانستم به معتادانی نگاه کنم که پشت نخالههای ساختمانی نشسته بودند و مرا میپاییدند.
قرار بود تا دقایقی دیگر صحنه قتل زن 53 ساله به دست مرد کلنگی بازسازی شود و من حدود نیم ساعت زودتر به نشانی محل جنایت رسیده بودم. همه آینههای خودرو را زیر نظر داشتم. هر بار که معتادی از کنارم عبور میکرد، همه پیکرم میلرزید؛ گویی دچار تب و لرز شدهام.
طولی نکشید که با ورود خودروی پلیس به محل، اندکی احساس امنیت کردم. تصورم این بود که حضور رئیس کلانتری محل معتادان متجاهر را که آشکارا محل وقوع جنایت را به قرق خود درآورده بودند، فراری میدهد، اما هیچکس توجهی به خودروی حامل رئیس کلانتری هم نداشت و همچنان به کار خود مشغول بودند.
به همین دلیل خودروی پلیس برای تامین امنیت محل بازسازی صحنه قتل به فضای باز برگشت. دقایقی بعد خودروی حامل قاضی ویژه قتل عمد هم در حالی به محل رسید که این صحنههای ناخوشایند توجه قاضی دکتر صادق صفری را نیز به خود جلب کرده بود.
همسرم گفت خدا بزرگ است!
لحظاتی بعد «جواد-ر» (متهم به قتل) از خودروی کارآگاهان پلیس آگاهی پیاده شد و با دستور مقام قضایی به داخل منزل نقلی نوسازی قدم گذاشت که دیگر کسی داخل آن انتظارش را نمیکشید.
اشک در چشمانش حلقه زده بود که پرسیدم، این خانه را خودت ساختی؟ با این سوال گویی روح و روانش تکان خورد. نگاهی به چهرهام انداخت و گفت: نه، همسرم در یک انباری نگهداری تخممرغ کار میکرد. او با پساندازهایش این زمین کوچک را خرید و چند ماه قبل نیز تصمیم گرفت آن را بسازد. به او گفتم من چیزی ندارم، بیکارم، پولی ندارم! ولی او گفت خدا بزرگ است، مقداری وام میگیریم و با پساندازی که دارم، خانه را میسازیم. همسایهها ابتدا گفتند شما بیایید، ما به شما شعله گاز میدهیم، برق میدهیم، ولی به هیچکدام از حرفهایشان عمل نکردند. با وجود این، همسرم این خانه را ساخت.
سواد هم داری؟ نه، بیسوادم.
چرا؟ چون در روستای شفیعآباد در نزدیک قوچان زندگی میکردیم. پدرم کشاورزی میکرد و من هم در کنار او کار می کردم، به همین خاطر هم درس نخواندم.
چند سال با همسرت زندگی کردی؟ 37سال. بزرگترین پسرم 22ساله است.
اختلاف با همسرت از چه زمانی شروع شد؟ از حدود یک سال قبل. به او میگفتم چند روز سرکار نرو، ولی توجهی نمیکرد. از حدود 10 روز قبل هم هیچگونه روابط عاطفی با هم نداشتیم که این موضوع آزارم میداد.
پشیمانی؟ مثل...پشیمانم! و دوباره اشکها از چهرهاش سرازیر شدند.
به من میگفت تو نامحرمی!
با فراهم شدن مقدمات بازسازی صحنه جنایت، ابتدا سرگرد شکیبا (افسر پرونده) به بیان جزئیاتی از این ماجرای تکاندهنده پرداخت و سپس متهم به قتل مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد. او با تفهیم موادی از قانون مجازات اسلامی از سوی قاضی دکتر صادق صفری مبنی بر اینکه مواظب اظهارات خود باشید و حقیقت ماجرا را بیان کنید، دوباره همان کلنگ جنایت را به دست گرفت و با اشاره قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد به تشریح صحنه قتل پرداخت.
متهم در پاسخ به سوالات متعدد قاضی ویژه قتل عمد مشهد گفت: آن شب حدود ساعت 21 بود که همسرم به من گفت برو موزاییک بیاور. آخر در آن وقت شب موزاییک میخواست چه کار کند؟ بعد هم گفتم شناسنامهام را بده، ولی گفت صبح جمعه شناسنامهات را میدهم.
قاضی پرسید: در آن وقت شب شناسنامه را میخواستی چه کنی؟ گفتم شاید برای نگهبانی بروم و کاری پیدا کنم که شناسنامه لازم میشود. از طرف دیگر هم به من محل نمیگذاشت و مدعی بود که تو نامحرم هستی، به همین خاطر عصبانی شدم و کلنگ را از کنار اجاق گاز برداشتم. او خواب بود که 3 ضربه محکم به سرش کوبیدم.
قاضی صفری پرسید: پسرت در کجا خوابیده بود؟ کنار همسرم.
چه زمانی متوجه قتل شد؟ وقتی که همسرم آخرین نفسهایش را میکشید و خُرخُر میکرد.
پسرت اقدامی نکرد؟ چرا قصد داشت مرا بزند، ولی با اورژانس تماس گرفت و من هم بیرون از منزل منتظر آمبولانس ایستادم.
موضوع غیراخلاقی خاصی از همسرت دیده بودی؟ نه، به هیچ وجه!
چرا با کلنگ به سر همسرت کوبیدی، اینجا که وسایل دیگری هم وجود داشت؟ نمی دانم، یکباره کلنگ را دیدم!
معتادی؟ بله، متادون مصرف میکنم. آن شب هم مثل همیشه متادون خوردم.
دفاع دیگری داری؟ نه، فقط پشیمانم!
قاضی دکتر صادق صفری ،دستور انتقال متهم به زندان مرکزی مشهد را صادر کرد تا این پرونده جنایی دیگر مراحل دادرسی را طی کند.
-
دوشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۳ - ۱۱:۳۳:۴۷
-
۱۷ بازديد
-
-
پیام ویژه
لینک کوتاه:
https://www.payamevijeh.ir/Fa/News/1534327/