سرمقاله اعتماد/ ما ایوب نبودیم
یادداشت
بزرگنمايي:
پیام ویژه - اعتماد / «ما ایوب نبودیم» عنوان یادداشت روز در روزنامه اعتماد به قلم هادی خانیکی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
زان یار دلنوازم شکری است با شکایت
گر نکتهدان عشقی بشنو تو این حکایت حافظ
1- همسرم که هفته پیش خبر ابتلایش را به بیماری سرطان سینه اعلام کردم، دیروز در معرض جراحی قرار گرفت و به سرطانیان تحت درمان پیوست. خندان و شکیبا و بیهراس به اتاق عمل رفت و چهار ساعت بعد صبور و آرام و بیناله به میان ما برگشت. بیماریهای سخت برای انسان به مثابه یادند و یادآور که می آیند تا ببینیم و بدانیم که نه خود در خانهای امن ساکنیم و نه دیگران در دنیایی بیرنج مقیماند. «مای امن» و آنهای بیرنج در جامعه افسانهاند و باید با وقوف به این حقیقت امروز به رنجهای بیشمار مردمی اندیشید که به گفته قیصر امینپور « درد نام دیگر آنهاست.»
2- من از امروز در برابر کسی که زندگی پرتلاطم مرا از سالهای دور و حیات طوفانی و سرطانی مرا در این سالهای نزدیک به نیکویی محافظت کرده است، بیشتر عهدهدار مراقبت شدهام. مراقبت نه به معنای مقابله به مثل و جبران خدمات بیچشمداشت بلکه به معنای خلق دنیای بینالاذهانی و بینالعینی دیگری میان واقعیت درد و بیماری و حقیقت امید و تابآوری سرطان در جان و تن انسانهای متفاوت به گونههای متفاوت عمل میکند و گاه موهبتی میشود برای طلب جهانی متفاوت و آمیخته به شفقت و مراقبت. خانم نفیسه مرشدزاده در مقدمه کتاب خواندنی «ما ایوب نبودیم» که به همت خانم فاطمه ستوده، سیزده گزارش مستند را از مواجهه با مراقبت از دیگری به زیبایی روایت کرده است، این وجه از مراقبت را به خوبی ترسیم میکند: در مراقبت، چیزهای ظریفی از دست میروند مثل همین سکوت یا کلمههای تازه و چیزهای ظریفی به دست میآیند که گاهی حتی اسم هم ندارند. به دستآمدهها و از دسترفتهها مراقبت بیشترشان نامریی و دیریاب هستند شبیه کانیهای زیرزمینی کند و ناملموس، در بستر سالیان شکل میگیرند... گفتن قصههای پنهان راحت نیست... رنگ باختن هویت مستقل مراقبت فقط یکی از پیچیدگیهای ماجراست. شبیه هر وضعیت دیگری که به انسان در حیاتش مربوط میشود، مراقبت هم هزار روی تاریک و روشن دارد... مراقب میانجی دو جهان است. جهان مردمان رنج دیده و جهان عافیتاندیشان فراموشکار
3- خانم سوزان سانتاگ نویسنده هنرمند و کنشگر منتقد سیاسی که زیست سرطانی را با تجربه سرطان سینه آغاز کرد و پس از آن دو بار دیگر نیز به انواع سختتر آن مبتلا شد بیماری را نیمه تاریک زندگی میداند و بیماری سرطان را گرفتار در دام استعاره و رازوارگی. به تعبیر او بسیار دشوار بتوان در قلمرو بیماران اقامت گزید و اسیر پیشداوریهایی از جنس استعارههای فاحش نبود که مناظر این سرزمین را پوشاندهاند. سرطان سینه در زنان بیشتر به دام این دست استعارهها و کلیشهها و انگها میافتد و در فرهنگ مذکر زنان مظلوم را مظلومتر میکند. روزهای سختی که در سال پیش در زیرزمین بخش شیمیدرمانی بیمارستان پارس همنشین سرطان بودم، با دیدن زنان جوانی، سختتر میگذراندم که مدام در اندیشه پنهان کردن بیماری سرطان سینه خویش از همسرانشان بودند تا مبادا گرفتار طلاق آنان یا زخمزبان دیگران نشوند. سانتاگ در چنین مواقع و مواردی از دلسوزی بیزار است و ترحم را حسی سست و نابجا میداند که تنها زمانی به درد میخورد که تبدیل به حرکت شود. ما نمیتوانیم در تماشای رنج دیگران متوقف شویم و بیتفاوت بمانیم. سرطان پستان امروز شایعترین سرطان در میان زنان ایرانی است که حدود 25 تا 30 درصد از کل ابتلائات را به خود اختصاص داده است. وضعیت معیشتی و غذایی مردم و فقر و نابرابری آنان و آلودگیهای فزاینده زیست محیطی در ایران، زنان ایرانی را در برابر این بیماری آسیبپذیرتر کرده است. در باب درد و رنجی که به سراغ زنان ما آمده است و میآید در سطوح حکمرانی و کنشگری مدنی همدرد و هممساله و همراه شویم.
4- گفتوگو درباره سرطان به ویژه سرطان زنان و سرطان پستان در هالهای از هراس و شرم و نگرانی از هزینه و درمان و مراقبت فرو رفته است. در این میان فرار از اقدام به موقع و تردید در انتخاب تیم درمانگر و البته دشواری در دسترسی آسان و ارزان به پزشک بر ابهام و ایهام و هممسالگی افزوده است. ترس از انگ و استیگمای اجتماعی و به تبع آن بیم از برچسب خوردن، مورد تبعیض قرار گرفتن، طرد و تنها شدن و مسائلی از این دست، میل به پنهانکاری در بیان بیماری سرطان به خصوص سرطان زنان را بیشتر میکند. ضرورت نخست و کمهزینهتر فراهم آوردن امکان گفت و گو بر سر سرطان میان بیماران، خانوادهها، شهروندان و نهادهای مدنی و حاکمیتی است. حوزه عمومی موثرترین زمینه و محل بهبود نگرشها و رفتارها در این میان است .
5- اکنون جای من و همسرم در جهان زیست سرطانی عوض شده است اما نقشهایمان همچنان باقی و بیتغییر است. آن روز که در بهمنماه 1401 سرانجام سرطان مرا به میانه زندگی پرتاب کرد و به خانه بازگرداند، او بود و دخترانم و همسرانشان و حلقه مراقبانی از خویشان و دوستان، و امروز که او به خانه آمد، «آشیان خالی» زندگی ما به تعبیر روانشناسان باز پر است از خویشاوندان و دانشآموختگان و دوستانی که به جای دختران دور از وطن به مراقبت نشستهاند. مراقبان عوض میشوند، اما مراقبت میماند و مراقبت در ارتباط و با ارتباط خلق میشود و به صبر و امید میانجامد.
میتوان از این تجربه کوچک به جهان بزرگتر هم اندیشید. جامعه ما با رنجی که هر روز میکشد احساس زیستی سرطانی دارد و بیمناک سلامت امروز و فردای خویش است. این حس و درک دردناک را جدی بگیریم و به مراقبت از زندگی بیبیم و هراس زنان و مردان میهنمان بپردازیم.
-
پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۰:۵۸
-
۱۲ بازديد
-
-
پیام ویژه
لینک کوتاه:
https://www.payamevijeh.ir/Fa/News/1561107/