واکنش «عباس عبدی» به یک مصاحبه: نبود جنگ؛ صلح نیست
یادداشت
بزرگنمايي:
پیام ویژه - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
پرسش این است که اگر بپذیریم که جنگ هم نخواهد شد، حالا با ادامه وضع موجود باید چکار کنیم؟ مسئله نبودن جنگ نیست، مسئله فقدان صلح و آرامش است. فراموش نکنیم حتی اگر خیالمان از خارج راحت شود که نمیشود، مشکل داخل را چه کار خواهید کرد؟
عباس عبدی| سردار حاجیزاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه در گفتوگویی که چند روز پیش داشت، نکات مهمی را اشاره کرد که فارغ از جزئیات آن نیازمند تحلیلی کلان و راهبردی است.
وی ضمن تأکید بر قدرت نظامی ایران، در پی دادن تضمین بود که هیچ حملهای به ایران رخ نخواهد داد، و گفت: «بیشتر سعی میکنند تهدید کنند. مطلقاً دنبال این بحث(حمله به ایران) نیستند. هیچ اتفاقی نمیافتد. هیچ نگران جنگ نباشید. ما باید آماده جنگ باشیم که جنگ نشود و نمیشود. گفته میشود اگر مذاکره نکنیم دشمنان حمله میکنند توجه نکنید، آنها هیچ غلطی نمیتوانند بکنند. این تضمین به لطف الهی است. همه باید بسیج شویم تا خاکریز ضعیف یعنی اقتصاد را درست کنیم.»
سردار در این گفتوگو یادآوری کرد که، بهطور طبیعی هنوز بخشی از تواناییهای ایران را رونمایی نکردهاند. درباره ادعاهای مطرحشده نمیتوان داوری قطعی کرد، ولی فرض را بر وجود تواناییهای متعارف بازدارندگی میگذاریم. گرچه تجربیات گذشته به ما میآموزد که در این زمینهها باور خود را نباید به امواج خوشخیالی سپرد و باید جانب احتیاط را رعایت نمود.
اولین نکته، خوشحالی از وجود چنین قدرت بازدارندهای است. در همان حدی هم که اطلاع داریم، طبعاً ابراز مسرت و خشنودی میکنیم. ولی این را هم میدانیم که میز زندگی فقط بر تکپایه قدرت نظامی استوار نیست، و پایههای دیگری هم دارد؛ قدرت اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و از همه مهمتر سیاسی و مدیریتی نیز هست. در واقع خودروی خوب فقط یک مولفه است، جاده و راننده و مقررات خوب و کارآمد و نیز خدمات پس از فروش و اورژانس و... نیز برای داشتن یک حمل و نقل مناسب ضروری است و فراتر از همه اینها مدیریتی است که آنها را بهسوی هدفی معقول و ممکن هماهنگ میکند.
قطعاً جناب حاجیزاده خیلی خوب میدانند که اتحاد جماهیر شوروی در سال1977 موشکی ساخت که لرزه بر اندام ساختار دفاعی ناتو انداخت. اس.اس.20 موشکی بود که فقط 15دقیقه زمان لازم بود که واکنش نشان دهد. از زمان شلیک تا نابودی هدف در 5500کیلومتری فقط به 30دقیقه زمان نیاز داشت و 150کیلو تن تی.ان.تی قدرت تخریبی آن بود، حدود 10برابر قویتر از بمب اتمی است که روی هیروشیما انداختند؛ ولی مشکل اتحاد جماهیر شوروی جای دیگری بود.
نمیتوانست اقتصاد و جامعه و مدیریت سیاسی خود را سروسامان دهد. همان کسانی که آن موشکها را میساختند، قادر به ایجاد اقتصادی پویا و مولد نبودند و 13سال پس از ساخت آن موشک وحشتزا، شوروی به پایان خود رسید. راهی که چین معکوس آن را رفت. چین ابتدا توانسته است همه چیز را تولید کند، به قول معروف از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را تولید میکند.
از اسباببازی گرفته تا فعلاً که میتواند هواپیما یا بالُنهای جاسوسی بسازد که سراسر آمریکا را در نوردد و طرف متوجه نشود؛ تا رفتن به بخش تاریک کره ماه و... چینیها از پایه و اقتصاد شروع کردند. از تولید، از خلاقیت در تولید ثروت، از آموزش، از توسعه کسبوکارها از یادگیری و تعامل با جهان و فنآوریهای نوین و هوش مصنوعی و... و اکنون چنان رزمایش نظامی را اجرا میکنند که بیننده را به تعجب وامیدارد.
متاسفانه باید گفت که بهبود وضع اقتصادی و سیاسی در ایران با سیاستهای موجود ره به جایی ندارد. تجربه گذشته هم این را نشان میدهد. اگر واقعاً بر این گمان هستید که اقتصاد را میتوانید حل کنید، بهترین راه به دست گرفتن سکان اقتصاد کشور و اجرای اهداف خودتان است. به علاوه یکی از پدران موشکی کشور سالها مدیرعامل ایرانخودرو بود، بروید و کارنامهها را ارزیابی کنید تا متوجه اصل ماجرا شوید.
گذشته از این فرض کنیم که هیچ حملهای نشود و حرف شما درست درآید. مگر مشکلی از کشور حل خواهد شد؟ مگر به اتحاد جماهیر شوروی حمله شد که دچار آن سرنوشت گردید. کاری که آمریکاییها با شوروی سابق کردند از حمله نظامی بدتر بود، آنهارا وارد رقابت تسلیحاتی با خودشان کردند. در نتیجه پس از یک دهه ناتوان از ادامه رقابت شدند.
برای مقابله نظامی باید هزینههای متناسب با رقیب خرج کرد. هنگامی که آمریکا دو درصد تولید ناخالص داخلی خود را به بودجه نظامی کشورش اضافه میکرد، شوروی برای مقابله موثر با آن باید حداقل 10 درصد تولید ناخالص داخلی خود را به رقابت تسلیحاتی اختصاص میداد و از اقتصاد و آموزش و بهداشت و فرهنگ خود میزد تا رقابت کند چون حجم اقتصاد آن کوچکتر بود. ما هم برای رقابت اگر لازم باشد که فقط یکدهم آنها را اضافه کنیم، باز هم رقم کمرشکنی برای اقتصاد ایران خواهد شد.
نمونه این رقابت میان هند و پاکستان در اندازههای محدودتری وجود دارد. تولید ناخالص داخلی هند حدود 13برابر پاکستان است، این تفاوت در حال افزایش هم هست. اگر پاکستان بخواهد با هند رقابت نظامی کند، باید به همان نسبت هزینههای هند سرمایهگذاری و هزینه کند. این یعنی نابودی کامل اقتصاد پاکستان.
بنابراین رقابت نابرابر و فشار اقتصادی، بسیار کشندهتر از حمله نظامی است. کافی است که به وضعیت ایران از سال1384 تاکنون نگاه و آن را با سالهای 1368 تا 1384 مقایسه کنیم، متوجه تفاوت عمیق و وحشتناک در دستاوردهای اقتصاد و فرهنگ و جامعه خواهیم شد.
تازه اگر برجام در سالهای 1393 تا 1396 نبود وضع خیلی خیلی بدتر از اینکه هست، بود، و همان تحریمهای شورای امنیت ما را به کلی زمینگیر کرده بود. بنابراین، نیازی به حمله نظامی و جنگ نیست. همین گونه ادامه یابد، همه برفها آب خواهد شد، اگر اصولاً برفی باقی مانده باشد.
از این گذشته، چرا میخواهید مردم را قانع کنید و به آنها اعتماد دهید که حملهای نخواهد شد؟ آیا به مفهوم ضمنی این رویکرد توجه میشود؟ یعنی اغلب مخاطبان شما چنین تضمینی را باور نمیکنند و نگران جنگ هستند. همین نگرانی (مستقل از واقعی بودن یا نبودن آن) مانع هر تحول مثبتی است. به علاوه از کجا چنین اطمینانی را دارید؟ فرض کنیم که توانستید خساراتی هم بزنید و به قول شما منطقه به آتش کشیده شود، مگر بمب هستهای دارید که بازدارنده جنگ باشد؟ متأسفانه جنگ اوکراین نشان داد که بمب هستهای هم نقش بازدارندگی جنگ را ندارد.
مسئله این است که حتی اگر احتمال کمی برای وقوع جنگ باشد چون تبعات آن بالاست، بنابراین باید همان احتمال اندک را هم جدی گرفت و نمیتوان با قاطعیت وقوع آن را رد کرد.
نکته پایانی اینکه فرض میکنیم همه تضمینهای شما درست باشد و هیچ خطری از نظر جنگ کشور را تهدید نکند. بعدش چی؟ اصلاً مشکل عاجل ایران خطر جنگ نیست. ما الان دو دهه است که درگیر این بحران هستیم. درگیریهای مهمی بوده و البته جنگ فراگیری رخ نداده، ولی مسئله ما نیز حل نشده است. در چنین شرایطی پول و نیرو وارد تولید و توسعه نمیشوند. چون چشمانداز مثبت وجود ندارد. نگاه غالب به مسائل کشور بر رویکرد نظامی و امنیتی استوار است پس پرسش این است که اگر بپذیریم که جنگ هم نخواهد شد، حالا با ادامه وضع موجود باید چکار کنیم؟
مسئله نبودن جنگ نیست، مسئله فقدان صلح و آرامش است. فراموش نکنیم حتی اگر خیالمان از خارج راحت شود که نمیشود، مشکل داخل را چه کار خواهید کرد؟ مسئله مهمتر از خارج یا جنگ، وحدت داخلی است که در انتخابات اخیر و پس از آن در حد محدودی خود را نشان داد و با اکراه اندکی بازسازی شد، ولی تقریباً هیچکدام از مسائل داخلی کشور حل نشده یا ایده و رویکرد قاطعی برای حل آنها دیده نمیشود.
اگر ایران کنونی با سیاستهای جاری را به یک جزیره وسط اقیانوس آرام منتقل کنیم که فاصلهاش با نزدیکترین همسایهها بیش از 3000کیلومتر باشد و از سوی جهان نیز خطری آن را تهدید نکند، حتی نیروی نظامی و موشک هم لازم نداشته باشد، با رویکردهای رسمی و رسانهای موجود باز هم مسئله ما حل نخواهد شد. کافی است به نظرسنجیها و پیمایشها و رفتار و گفتار مردم در سطح جامعه نگاه کنیم.
بنابراین سخنان آقای حاجیزاده و اطمینانی که به مردم میدهند، از یک سو با استقبال مواجه نمیشود و از دیگر سو، براساس احتیاط سیاسی نیست؛ و حتی اگر واقعیت هم همین باشد که ایشان گفته است، در این صورت باز هم هیچ گرهی را از وضعیت جامعه ایران باز نخواهد کرد.
متأسفانه خیلیها دوست دارند یک دوراهی را پیش پای ایران ترسیم کنند. یا ادامه راه رسمی یا تسلیم؟ این همان پیشفرض خطرناک و نادرستی است که امکان بحث در فضای عمومی و رسمی را پیدا نمیکند و امکان گفتوگوی فراگیر و آزاد درباره مسیر احتمالی و ممکن دیگر نیست؛ مسیری که با حفظ عزت مردم رسیدن به توافقهای احتمالی را ممکن میداند.
-
يکشنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۰:۴۸
-
۱۵ بازديد
-

-
پیام ویژه
لینک کوتاه:
https://www.payamevijeh.ir/Fa/News/1568913/